کلیپ روز هفتم: نظریه عمق پردازش
گزیدهای از دوره «تربیت مدرس مهارت جرأتمندی»
متن روز هفتم: سکانس چهارم: صد سال بعد
وقتی علم قرآن نزد کسی نباشد، باید آیات را به دلخواه، یا در مقایسه با هم تفسیر کند و به هر شکل، برداشتهای شخصی خود را بر آنها تحمیل نماید. این ایدهآل و برنامه شیطان است. او به دنبال این است که با سلاح مقدّس قرآن، به بهانه بهرهگیری از قرآن، به بهانه فتوا دادن با قرآن و صدها بهانه دیگر، انسان را به تفسیر به رأی و دستدرازی به قرآن تحریک نماید. دربارۀ خطر تفسیر به رأی در قرآن، عبارات آتشینی وجود دارد که همین عبارات آتشین، شیطان را بیشتر قانع کرده است که بر روی آن سرمایهگذاری کند و قرآن را به عنوان یک سلاح مقدّس در آورد. سلاحی که میتواند فردی را که از آن نیز بهره میبرد، هلاک نماید. به عنوان نمونه به برخی از این عبارات آتشین اشاره میشود:
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است:
«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار.»
هر کس قرآن را به رأى و نظر خویش تفسیر کند، باید جایگاه خود را در آتش بداند.
جالب است که در تفسیر به رأی، حتّی اگر نتیجه تفسیر هم درست باشد، باز هم خطا دانسته شده است.
«مَنْ فسَّرَ الْقُرآنَ وَ اَصابَ الْحَقّ فَقَدْ اَخْطَأَ.»
هر کسى قرآن را به رأى خویش تفسیر کند، هر چند هم که صحیح باشد، باز خطا کرده است.
در حدیث قدسی، امام رضا(علیه السلام) به نقل از خداوند عز و جل چنین فرمودهاند:
«مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِی وَ مَا عَلَى دِينِي مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِيَاسَ فِي دِينِی.»
هر که کلام مرا به رأى خود تفسیر و بیان کند، به من ایمان نیاورده است و هر که مرا به آفریدگانم تشبیه نماید، مرا نشناخته است و هر که قیاس را در دین من به کار گیرد، بر دین من نیست.
چرا تفسیر به رأی جایز نیست؟ چرا خطرناک است؟
در قرآن چه ویژگی وجود دارد که اجازه چنین کاری را نمیدهد؟
گوشهای از پاسخ، در این روایت شریف از امام صادق(علیه السلام) بیان شده است:
«يَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ ظَهْراً وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْهُ إِنَّ الْآيَةَ لَيَنْزِلُ أَوَّلُهَا فی شَيْءٍ وَ أَوْسَطُهَا فی شَيْءٍ وَ آخِرُهَا فی شَيْءٍ وَ هُوَ (كَلَامٌ مُتَصَرِّفٌ) عَلَى وُجُوه.»
ای جابر! همانا برای قرآن، بطنی و برای آن بطن، پُشتی است و از عقل مردم چیزی دورتر از آن [قرآن] نیست؛ زیرا آغاز یک آیه دربارۀ چیزی نازل میشود، بخش میانی آن دربارۀ چیزی و پایان آن دربارۀ چیز دیگری است و در حالی که [قرآن] کلامی چند وجهی است.
در همین فضا، این اعلام خطرها از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) معنا پیدا میکند:
«مَنْ عَمِلَ بِالْمَقَايِيسِ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ وَ الْمُحْكَمَ مِنَ الْمُتَشَابِهِ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَك.»
هر کس به قیاس عمل کند، هم خودش هلاک میشود و هم دیگران را هلاک کرده است و هر کس به مردم، فتوا دهد؛ در حالی که ناسخ و منسوخ و متشابه و محکم قرآن را نمیشناسد، هر آینه هلاک شده و دیگران را نیز هلاک کرده است.
شبیه این مضمون در فرمایش امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به یک قاضی و مفتیِ اسیر در دست شیطان آمده است:
«هَلْ تَعْرِفُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ؟ قَالَ لَا. قَالَ فَهَلْ أَشْرَفْتَ عَلَى مُرَادِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَمْثَالِ الْقُرْآنِ؟ قَالَ لَا. قَالَ إِذاً هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ الْمُفْتِی يَحْتَاجُ إِلَى مَعْرِفَةِ مَعَانِي الْقُرْآنِ.»
امیر مؤمنان علی(علیه السلام) از قاضی پرسید: آیا ناسخ را از منسوخ باز میشناسی؟ قاضی گفت: نه. فرمود: آیا در مَثَلهای قرآن بر مُراد خداوند اِشراف و احاطه داری؟ قاضی گفت: نه! امام(علیه السلام) فرمود: در اینصورت، هم خود هلاک شدهای و هم دیگران را هلاک کردهای. مفتی نیازمند شناخت معانی و مُرادهای قرآن است و... .
ابوحنیفه، مفتی بزرگ اهل تسنّن است؛ خود را مجتهد اعلم میداند. رئیس یکی از مذاهب چهارگانه است. گفتگوی امام صادق(علیه السلام) با او، تکلیف سایر افراد را هم روشن میکند:
«... إنه قال لابي حنيفه: أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْعِرَاقِ؟ قَالَ نَعَمْ. قَالَ فَبِمَا تُفْتِيهِمْ؟ قَالَ: بِكِتَابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ. قَالَ: يَا أَبَاحَنِيفَه! تَعْرِفُ كِتَابَ اللهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ تَعْرِفُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: يَا أَبَاحَنِيفَه! وَ لَقَدْ ادَّعَيْتَ عِلْماً وَيْلَكَ مَا جَعَلَ اللهُ ذَلِكَ إِلَّا عِنْدَ أَهْلِ الْكِتَابِ الَّذِينَ أُنْزِلَ عَلَيْهِمْ وَيْلَكَ وَ لَا هُوَ إِلَّا عِنْدَ الْخَاصِّ مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّنَا(صلی الله علیه و آله) وَ مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ حَرْفاً.»
امام صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه فرمودند: آیا تو، فقیه مردم عراق هستى؟ ابوحنیفه پاسخ گفت: بلى. امام(علیه السلام) فرمودند: بر چه مبنا و اساسی فتوا مىدهى؟ ابوحنیفه گفت: براساس کتاب خدا و سنّت نبى(صلی الله علیه و آله). امام(علیه السلام) فرمودند: اى ابوحنیفه! آیا کتاب خدا را آن گونه که باید مىشناسى وناسخ و منسوخ را مىدانى؟ ابوحنیفه گفت: آرى، مىدانم. امام؟ع؟ فرمودند: واى بر تو، علم بزرگى را ادعا کردى، خداوند این دانش را جز نزد اهل این کتاب که قرآن بر آنان نازل شده، قرار نداده است. واى بر تو! آن کسان، گروه خاصى از ذریّه پیامبر؟ص؟ هستند و خداوند، حتّى یک حرف از کتابش را به تو میراث نداده است.
دقّت کنید! وقتی ابوحنیفه، مجتهد صاحب کرسی، «حتّی یک حرف از علم کتاب الهی» را صاحب نیست، تکلیف بقیّه مدّعیان نیز روشن میشود.
سلاح قرآن و توطئههای شیطان، بسیار سنگین است. از این رو، تعداد بیشتری روایات در شرح خطر «تفسیر به رأی» و «شناخت صاحبان علوم قرآنی» بیان گردید. باز به همین دلیل، نگارنده روایت بسیار مهم زیر را را از کتاب «کافی» تقدیم مینماید. این بار گفتگو میان امام باقر(علیه السلام) و قَتاده، مفسّر بزرگ اهل بصره است. امام(علیه السلام) مجبور میشود حتّی او را با تفسیر یک آیه بیازماید، تا هم نشان دهد میزان دانش مفسّر بزرگ به چه اندازه است و هم جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) را با کمک این مثال، روشن نماید.
دَخَلَ قَتادَةُ بْنُ دِعامةَ عَلَى أَبِیجَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ: يَا قَتادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ؟ فَقَالَ: هَكَذَا يَزْعُمُون. فَقَالَ: أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): بَلَغَنی أَنَّكَ تُفَسّرُ الْقُرْآنَ. فَقَالَ لَهُ قَتادَةُ: نَعَمْ. فَقَالَ لَهُ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): بِعِلْمٍ تُفَسّرُهُ أَمْ بِجَهْلٍ؟ قَالَ: لَا بِعِلْمٍ. فَقَالَ لَهُ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): فَإِنْ كُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ أَنا أَسْأَلُكَ. قَالَ قَتَادَةُ: سَلْ. قَالَ: أَخْبِرْنی عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی سَبأ (وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ)
فَقَالَ قَتَادَةُ: ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ كَانَ آمِناً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ. فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): نَشَدْتُكَ اللهَ يَا قَتادَةُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ قَدْ يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَتُذْهَبُ نَفَقَتُهُ وَ يُضْرَبُ مَعَ ذَلِكَ ضَرْبَةً فِيهَا اجْتِيَاحُهُ.»
قُتادة بن دعامه [یکى از مفسّران بزرگ اهل سنّت] خدمت امام باقر(علیه السلام) شرفیاب شد. حضرت(علیه السلام) به او فرمودند: اى قتاده! آیا تو فقیه اهل بصره هستى؟ قتاده عرض کرد: اینگونه مىپندارند. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به من خبر رسیده تو قرآن تفسیر مىکنى؟ قتاده گفت: آرى. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: از روى علم و آگاهى تفسیر مىکنى یا از روى نادانى؟ قتاده عرض کرد: خیر، از روى دانایى. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اگر از روی علم و آگاهى تفسیر مىکنى، پس تو براى خود کسى هستى و من از تو پرسشى مىکنم. قتاده گفت: بپرسید. امام(علیه السلام) فرمودند: به من بگو منظور از این آیه سوره سبأ که میفرماید <وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ> «و سفر در میان آنها را بطور متناسب مقرّر داشتیم و به آنان گفتیم: شبها و روزها در این آبادیها، با ایمنى [کامل] سفر کنید.» چیست؟ قتاده گفت: این آیه دربارۀ کسى است که از خانه خود به قصد زیارت خانه کعبه خارج شود و با خود توشه و مَرکب حلال بردارد و کرایهاش را از مال حلال بپردازد، این همان کسى است که تا بازگشت به خانه خویش، در امان و آسایش است. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اى قتاده! تو را به خدا سوگند مىدهم؛ آیا این را هم مىدانى که چه بسا مردى با توشه و مَرکب و کرایه حلال از خانه خویش به قصد زیارت خانه خدا خارج شود و به راهزن گرفتار آید، آن گونه که هزینه راه او را بربایند و چنان او را بزنند که به هلاکت رسد؟
«قالَ قَتادَةُ: اللَّهُمَّ نَعَمْ. فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): وَيْحَكَ يَا قَتادَةُ! إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ. وَيْحَكَ يا قَتادَة! ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ كِرَاءٍ حَلَالٍ يَرُومُ هَذَا الْبَيْتَ عارِفاً بِحَقِّنَا يَهْوَانَا قَلْبُهُ كَمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ <فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَيْهِمْ> وَ لَمْ يَعْنِ الْبَيْتَ فَيَقُولَ إِلَيْهِ؛ فَنَحْنُ وَ اللهِ دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) الَّتی مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلَا يَا قَتادَةُ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ كَانَ آمِناً مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. قالَ قَتادَةُ: لَا جَرَمَ وَ اللهِ لَا فَسَّرْتُهَا إِلَّا هَكَذَا.»
قتاده پاسخ داد: به خدا سوگند آرى. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: واى بر تو اى قتاده، اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنى که در اینصورت هم خود هلاک گشتهاى و هم دیگران را به هلاکت کشاندهاى و اگر این تفسیر را از مردان دیگری گرفتهاى، باز هم خود به هلاکت رسیدهاى و ایشان را هم به هلاکت رساندهاى. واى بر تو اى قتاده، این آیه در حقّ کسى است که با توشه و مرکب و کرایه حلال به قصد زیارت کعبه برون آید و به حقّ ما آشنا باشد و در دل، عشق ما را داشته باشد چنانکه خداوند [در آیهای دیگر در موضوع حج] مىفرماید:<فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَيْهِمْ> «تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز» و مقصود ابراهیم(علیه السلام) زیارت کعبه نبود و گرنه مىگفت: «الیه». پس به خدا سوگند ماییم مقصود از دعاى ابراهیم(علیه السلام) که هر که در دل هواى ما کند، حجّ او پذیرفته است وگرنه خیر. اى قتاده! هر کس چنین باشد، در روز رستاخیز از عذاب دوزخ ایمن باشد. قتاده گفت: از همین رو، از این به بعد، من هم آیه را جز اینگونه تفسیر نمىکنم.
عبارت آخر روایت، بسیار مهم است. جمعبندی ادعای امام(علیه السلام) در مقابل قتاده و قتادههاست.
«فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): وَيْحَكَ يَا قَتادَةُ! إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ.»
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: واى بر تو اى قتاده، همانا قرآن را کسى میفهمد که مخاطب قرآن است.
همانگونه که دیده شد، تفسیر قرآن، امر خطیری است که هر کس نمیتواند در این امر عظیم وارد شود که فرمودهاند: لایمسّه الا المطهّرون!
گزیدهای از دوره آموزشی «بزرگ استراتژیست دوران»