کلیپ روز اول: سراشیبی فنا - دکتر مؤذن
متن روز اول: من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر آدمک جودی کنم!
1. لطفاً یک آدمک در ذهنتان ایجاد کنید. شما در حقیقت، خالق این آدمک هستید. لطف کنید مخلوقتان را بنشانید و سپس بلند کنید تا بایستد. سه دور هم، او را دور خودش بچرخانید.اینک، به موضوع دیگری توجّه کنید تا او نیست و نابود شود. روشن است که آمدن و رفتن این آدمک، نه به اختیار او بوده است و نه او نقشی در آن داشته است و یا میتواند داشته باشد. این شما بودید که در مملکت وجود خودتان، در نفس خود، موجودی را خلق کردهاید، سپس آن را با فراموشی، از صحنه وجود پاک نمودهاید.
آیا این «آدمک بیهمه چیز» اجازه دارد پس از فراموش شدن، اعتراض کند که چرا مرا خلق کردید و چرا فراموش نمودید؟ شما صاحب اختیار او هستید و او مِلک و مملوک شماست. او اصلاً نیست که اعتراضی کند؛ او اصلاً علمی ندارد که حتّی پرسشی هم داشته باشد. به بیان دیگر، اگر این آدمک علم نداشته باشد، جای پرسش و اعتراض هم باز نمیشود. گرچه اگر علم هم داشت، نمیتوانست چنین اعتراضی کند.
2. کار مهمّی در پیش رو دارید و آن این است که این بار، یک آدمک ذهنی آگاه، خلق نمایید. آدمکی که خودش، خودش را درک میکند، آدمکی که شما را هم میشناسد و میداند شما او را به وجود آوردهاید و هر آنچه دارد، از شماست.
حال فرض کنید توانستهاید یک آدمک بیشعور و یک آدمک باشعور خلق کنید. در هر دو مورد، آیا اجازه دارید به آنها بار دیگر بشین پاشو دهید. اگر چنین کنید، آیا آنها حقّ اعتراض دارند؟ از سوی دیگر، آیا شخص دیگری غیر از شما، اجازه یا توان دارد با مخلوقات ذهنی شما «بشین پاشو» بازی کند؟ آنها مخلوقات شما هستند، در چهاردیواری ذهن شما خلق شدهاند و از قدیم هم گفتهاند: چهاردیواری، اختیاری!
3. یک گام دیگر در خط تولید آدمک بردارید و آدمکهای پیشرفته جدیدی خلق کنید. این بار، گزینه یا آپشن «اختیار» را نیز به این مخلوق خود ببخشید. او باید بتواند به «اختیار» خود بنشیند و برخیزد. خیلی جالب است که مخلوق گدای شما، این بار به قدرت عظیم دیگری دست یافته، «اراده و اختیار و قدرت انتخاب» گنجی که شما به او بخشیده اید. گنجی که با کوچکترین کاهش توجّه شما، محو و نابود خواهند شد.
حال فرض کنید شما به عنوان خالقِ مهربانِ این مخلوقِ دارای کمالات مختلف، از او بخواهید کاری برای شما انجام دهد. به روشنی، شایسته و زیباست که این آدمک پیشرفته، با «وجودی» که شما به او دادهاید، با «آگاهی و علمی» که تمام آن را هم از شما گرفته است، ولی با «اختیار» خود که اصل آن اختیار هم از آنِ شماست، آن کار را به انجام برساند.
آیا همچنان میتوان گفت که شما به عنوان خالق او، تنها کسی هستید که اجازه امر و نهی به او را دارید و او، به عنوان مخلوقِ اَبَرگدای شما، که اینک به لطف شما، بیش از گذشته توانمند شده و بیشتر از پیش مدیون شما گردیده، وظیفهاش، حرفشنوی از ولی نعمتش است؟ او عقلاً، شما را شایسته اطاعت و خود را موظّف به پیروی از شما میداند، هر چند، به مدد گنجهای اعطایی شما، میتواند بر اساس اختیار خود، به شما دهنکجی هم بکند، اَدای شما را هم درآورد، ناسزا هم بگوید، علیه شما اعلامیّه و بیانیّه هم صادر کند، حتّی در مقابل شما، اعلان جنگ کند!
4. روشن است که شما به هیچوجه، به این آدمک، نیازی ندارید؛ زیرا میلیاردها میلیارد از این آدمکها، نمیتوانند کوچکترین گرهای از گرههای شما را باز کنند. بود و نبود آنها، سود و زیانی برای شما ندارد. شما، کاملاً بینیاز از آنها هستید. اکنون فرض کنید بخواهید در ادامۀ لطفهایی که به آدمکهای مخلوق خود داشتهاید، بهطور مشروط، یکی از بزرگترین و بالاترین الطاف ممکن را هم در حق آنها روا دارید. میدانیم که آنها در فضای کسب علم و آگاهی، مزه لذّت و رنج را درک میکنند و شیرینی وجود،آگاهی و اختیار را هم چشیدهاند. از آنجا که «اختیار» ویژگی خاصّی دارد، هر موجود مختاری میتواند بهطور مستقل راهی را برای خودش برگزیند. شما آدمکِ مختارِ مخلوقِ خود را که عقلاً باید از شما پیروی کند، آزمایش میکنید تا نحوه انتخاب او را بسنجید. از او میخواهید در مدّت بسیار بسیار کوتاهی، اوامر و نواهی اندک شما را اطاعت کند، تا لطف بسیار بزرگ و بیکران خود را شامل حال او کنید. عجب لطفی! عمر ابد و زندگی بدون رنج، با لذّتهای پایانناپذیر. معاملهای که میتواند برای او بسیار سودمند باشد. او را خلق کردهاید تا به او الطافی ویژه کنید و در نهایت، چنین بسرایید:
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر آدمک جودی کنم!
آدمک که پیشتر به شکل عقلی، حجّت بر او تمام شده بود، اینک به شکل مستقیم و با فرمان شما، مأمور به اطاعت و بندگی در مواردی اندک گردیده است، تا از این مسیر و با کمک گنجهای بزرگ اعطایی شما، بزرگترین گنج ممکن را هم به دست آورد.
شک ندارم که شباهت مثال آدمک، با «رابطه میان انسان و خداوند» آشکار است؛ از این رو، تنها این نکته مهم را اضافه میکنیم که نوع آزمون و بندگی درخواستی خداوند از بشر، تنها یک امتحان ساده نیست؛ بلکه آن اوامر و نواهی، حکمتهای متنوّعی دارد. از جمله، حتّی برای اداره بهتر و مناسبتر زندگی دنیوی بشر، کاراییهای مهمّ و مؤثّری را به همراه خواهد داشت. این مطلب در جای خود، قابل بحث و بررسی است.
هدف از مثال بیان شده، تقریب به ذهن و تبیین بخشی از «رابطه انسان با خداوند» با یک تجربه درونی آدمی بوده است. مثالی که در یک نگاه موشکافانه، اشکالی مبنایی دارد! زیرا تباین میان خلق و مخلوق و راه ندادن ادبیّات مخلوقی به فضای الهی، شرط لازم برای خداشناسی واقعی است.
گزیدهای از کتاب سه نامزد - دوره آموزشی محور مقدس