نشست تخصصی چالشهای تربیت و سواد رسانهای در مدارس ایران با حضور جمعی از مدیران و فعالان این حوزه، روز شنبه ۱۴ اسفند، برگزار و به صورت زنده در اینستاگرام و برنامه شاد پخش شد.
سخنرانان، جناب آقای دکتر محمود امانی تهرانی، جناب آقای دکتر مرتضی موسویان و جناب آقای دکتر علیرضا مؤذن، ضمن اشاره به مهمترین چالشها، اهداف و مباحث مطرح در زمینه آموزش سواد رسانهای را بیان کرده و راهکارهایی را تبیین نمودند.
همچنین در این نشست از مجموعه سه جلدی کتابهای سواد رسانه ای نوشته دکتر موذن که توسط انتشارات مدرسه به چاپ رسیده است، رونمایی شد.
خلاصه ای از فرمایشات جناب آقای دکتر امانی
سه هدف و مأموریت اصلی نظامهای تربیتی در دنیا
اولین مأموریت نظامهای تربیتی در دنیا این است که بچهها، مهارتهای پایۀ یادگیری را کسب کنند. در این مقوله سه دسته اصلی وجود دارد؛ مهارتهای زبانی، مهارتهای فرآیندی و مهارتهای تفکر. مهارتهای زبانی شامل سواد خواندن، نوشتن، ارائه کردن، شنیدن و ... میشود. در مهارتهای فرآیندی، به کارهایی مانند مشاهده کردن، جمع آوری کردن اطلاعات، تفسیر، طبقه بندی، پیش بینی کردن و طراحی پژوهش پرداخته میشود.
بخش سوم، همان طور که اشاره شد، مهارتهای تفکر است که روز به روز گستردهتر میشود. ابتدا مهارتهایی مثل حل مسئله مطرح بود. بعد به دنبالش مهارتهایی مثل تفکر سیستمی، تفکر منطقی، تفکر خلاق، تفکر نقاد و اخیرا تفکر رایانشی پا به عرصه ی وجود گذاشته است.
دومین هدف در عرصه آموزش و تربیت این است که بچهها یک رشد متوازن و متعادل پیدا کنند. و این رشد متوازن در تمام ساحتهای شش گانهی رشد باشد، از جمله رشد زیستی و جسمانی، اخلاقی و ارزشی، علمی و فن آورانه، اقتصادی و حرفهای، فرهنگی و هنری و سیاسی و اجتماعی.
سومین بخش که در کنار دو بخش اول قرار میگیرد، نیازهای ویژه ملی است؛ که بر حسب نیازهای هر جامعه و کشور و مسائلی که در آن جامعه مطرح است، مشخص میشود. یکی از این زمینههایی که من تصورم بر این است که امروز در کشور ما به طور جدی مورد اتفاق نظر قرار گرفته این است که سواد رسانهای از آن نیازهای ویژه است.
انتخاب کتاب تفکر و سواد رسانهای به عنوان بخشی از برنامه درسی در مدارس
من خاطرم هست وقتی که داشتم پیشنهاد جدول دورهی دوم متوسطه را مینوشتم -آن موقع من مدیر کل دفتر تألیف کتابهای درسی بودم- یک فهرستی داشتم از عنوانهای درسی که جدیدند و میشود اینها را به جدول دورهی دوم متوسطه افزود و این عنوانها پرتعداد بودند؛ از بین آنها باید دست به انتخاب می زدم ... یکی از این درسهای جدید «تفکر و سواد رسانهای» بود.
در آغاز تألیف این کتاب، گروهی از افراد که به سواد رسانهای از جنس علم ارتباطات نگاه میکردند میگفتند: «چه خوب شد یک کتابی قرار است بیاید به علم ارتباطات بپردازد» و به آن به عنوان یک رشتهی علمی نگاه میکردند و توقع داشتند که این درس یک تاریخچهای از روزنامهنگاری بگوید، یک تئوریهایی از ارتباطات بگوید و همینطور جلو بیاید و این رشته را به بچهها معرفی کند تا بچه ها در تحصیلات تکمیلی خود به این رشته گرایش و اقبال پیدا کنند. این مقصود این گروه بود اما ما دنبال چیز دیگری بودیم.
دنبال این بودیم که این درسهای جدید را مسئله محور، کاربردی و متفاوت بنویسیم. یعنی یک جوری باشد که بچههایی که وارد کتابهای جدید میشوند، ورودشان با خروجشان دو آدم متفاوت باشد. موقعیتهای یادگیری مؤثر تکان دهندهی جذاب و بسیار مفید و کاربردی. از این جهت رفتیم سراغ افرادی که ایدههای متفاوتی داشتند؛ یعنی میتوانستند کتاب را به صورت پودمانها و پیمانههایی طراحی کنند که هر یک بچه ها را از نقطهی الف به نقطهی ب برساند و تفکر آنها را متفاوت کند. یکی از این کتابهای مسئله محور، شد کتاب تفکر و سواد رسانهای.
وقتی این کتاب شکل گرفت، یک اقبال عجیبی در جامعه پیش آمد که برای ما عجیب بود. هم در بین کنشگران این عرصه افرادی که فعال بودند اقبال خوبی شد، هم در بین دانشآموزان مدارس. با اینکه این درس اختیاری بود آنچنان اقبالی انجام گرفت که هیچ دانشآموزی امروز نیست که این درس انتخابی را به عنوان درس اجباری مدرسهاش ارائه نکند. این را آمارهای فروش کتابهای ما نشان می دهد. معلمها هم خوب به میدان آمدند گویا گمشدهی خود را در این کتاب میدیدند.
تألیف دیگر کتابهای سواد رسانهای
الحمدلله در راستای توسعه و اشاعهی این اندیشهها، کارهای خودجوش زیادی انجام شد. یکی از کارهای جالبی که در این زمینه انجام گرفت این بود که گروهی از افراد صاحب تجربه، دغدغهمند در این زمینه به کمک کتاب آمدند. با تولید اثرهای پشتیبان این کتاب را تقویت کردند.
امروز ما به مناسبت یکی از آثار برجستهی این زمینه دور هم جمع شدیم. یک اثری که هم به لحاظ محتوا، محتوای فوق العاده مهمی را ارائه می کند، محتوای ارزشمندی را ارائه میکند. هم به لحاظ روش، یک روش فوق العاده خلاقانه، جذاب و موثر را دست گرفته و به پیش می برد. و هم به لحاظ تکنیکهای یاددهی-یادگیری بر اساس ادارهی کلاس های درس طراحی شده یعنی مخاطب آزاد می تواند داشته باشد در عین حال مخاطب متعهد و مقید هم می تواند داشته باشد. این یکی از آن نکات برجستهای است که در این اثر وجود دارد. شما می دانید ما به دنبال این هستیم که بسیاری از این دروس تألیفهای موازی داشته باشیم. من معتقدم اگر یک روزی بخواهیم به عنوان تألیف موازی برای این کتاب تفکر و سواد رسانهای کتابهایی افزوده شود یکی از کتابهای خیلی وجیه و قابل دفاع همین مجموعهای است که امروز رونمایی شده و شما با آن در جلسهی امروز بیشتر آشنا خواهید شد.
من جا دارد که از انتشارات مدرسه که این اثر را تولید کرده به طور جدی تشکر کنم. نام انتشارات مدرسه و مهر او بر روی هر کتابی نشانهای از استاندارد بودن آن [است] و به نوعی تولیدات انتشارات مدرسه را می شود منطبق با استاندارهای مصوب شورای عالی آموزش و پرورش و مصوبهی جلسه ی 833 شورای عالی گرفت. گر چه تصورم بر این هست که این کتابها مجوز 833 را هم به طور موازی و مستقل دریافت کرده یا در مسیر دریافت کردن است. این مجوز 833 به مواد آموزشی اعطا می شود که استانداردهای لازم را به لحاظ محتوایی، روشی و قابلیت استفاده در فضای مدرسه داشته باشد.
به هرحال این شرایط دست به دست هم داده و انتشارات مدرسه کار جدی ای انجام داده و البته این کار شکل نمی گرفت مگر به مدد خوشذوقی نویسندهی این مجموعه و تجربهی مفصل ایشان که حدود بیست سال تمرکز بر این عرصه را به کار گرفته و از یک تیم مشورتی قوی استفاده کردند، برای اینکه چنین اثر متفاوتی را رقم بزنند. من در باب اثر خیلی صحبت نمی کنم چون معتقدم که دوستان دیگر حاضر در پنل بیشتر صحبت خواهند کرد. من به سهم خود از زحمات آقای دکتر علی مؤذن بسیار سپاسگزارم.
خلاصه ای از فرمایشات جناب آقای دکتر موسویان
در حال تجربه انقلاب تحولی پارادایمی هستیم
من عرایضم را با سؤالی که عزیزمان از آقای امانی پرسیدند آغاز میکنم. پرسیدند که چالش اصلی که امروز ارتقای سواد رسانهای، به خصوص در آموزش و پرورش، با آن رو به رو است چیست؟ برای پاسخ به این سؤال ما باید ببینیم که در چه جایگاهی هستیم و باید در چه جایگاهی باشیم.
ابتدائا میخواهم این نکته را ذکر کنم که ما انقلابی را تجربه میکنیم که این انقلاب از نوع تحولی است با پسوندی از نوع پارادایمی. یعنی داریم انقلاب تحول پارادایمی را تجربه میکنیم. وقتی پسوند پارادایم را برای یک انقلاب میگذاریم به این معناست که این تحولات، هر روز ما را با تغییرات جدیدی رو به رو میکند. به آن معناست که آنچه که داریم برای اتفاقی که دارد میافتد کافی نیست!
آیا ما در حال حاضر زیرساخت های لازم و ساختارهای مورد نیاز این انقلاب تحولی را آماده کردهایم؟ پاسخ من منفی است. ما این زیرساختها را آماده نکردهایم. ما جامعهی اطلاعاتی را پشت سر گذاشتهایم بدون اینکه از آن بهرهی کافی بگیریم و الان در جامعهی شبکهای داریم زندگی میکنیم. پیش روی ما یک افق چند ساله است؛ یعنی تا سال 2035 و حداکثر 2040 ما به جامعهی الحاقی خواهیم رسید که بعد از آن تغییرات کاهش پیدا خواهد کرد و ما به یک سکون و آرامش نزدیک میشویم. همواره وقتی که یک انقلابی در شُرف اتفاق هست، تغییرات همه را آزار میدهد. به خاطر این که نحوهی زندگی، نحوهی دیدن آنچه که هر کس فراروی خودش دارد با ایجاد انقلاب تغییر میکند. به یاد بیاورید وقتی ما از جامعهی کشاورزی مهاجرت کردیم به جامعهی صنعتی، دیگر مناسبات جامعهی کشاورزی قابل اعتنا نبود. دیگر آن ها را باید کنار میگذاشتیم. نوع نگاه تغییر کرد و سبک زندگی تغییر کرد. امروز نگاه ما به انقلاب تحولی پارادایمی اینگونه نیست که ما باید آن را بشناسیم و همه چیز را تغییر دهیم.
همچنین بخوانید: تاثیر رسانه در شخصیترین انتخابهای ما
من یادم میآید که وقتی با آقای مؤذن در دفتر کارم در چند سال قبل نشستی داشتم، فرمودند که: «من هزاران اسلاید دارم که باید اینها را تبدیل به محتوای قابل عرضه کنم». الآن از آن زمان پنج سال میگذرد و ما شاهد این کتابهای بسیار خوبی هستیم. من همین جا الان ورق زدم و دیدم که واقعا سبکش آن گونهای است که تعاریف جدید را پوشش میدهد.
مهمترین نکته کلیدی در تحولاتی که دارد به وجود میآید این است که این تحولات به ما دیکته میکند که تو باید در جامعهی شبکهای زندگی کنی. تو باید نیازهایت را در جامعهی شبکهای مرتفع کنی. اصلی را میگذارد و میگوید که هرکجا نشستی و هر زمان که هستی و هر کسی که هستی و هرچیزی که خواستی، در همان لحظه باید برای شما مهیا بشود. حالا این کلید را بگیرید و با آن رویدادها را تفسیر کنید و سرمایه گذاریها را مدیریت کنید.
جایگزینی یادگیری به جای تدریس
پارادایم جدید میگوید که شما باید یادگیری را جایگزین تدریس کنید. پارادایم جدید میگوید که باید نفس تحصیل علم به جای بهدست آوردن نمره جایگزین شود. پارادایم جدید میگوید که باید توانایی یافتن مطالب جدید یا دست یافتن به مطالب جدید را به دانش آموز یاد دهیم و پارادایم جدید میگوید که شما باید شایستگی به فرد منتقل بکنید تا مدرک.
بعد میپرسیم شایستگی چیست؟ میگوید شایستگی یعنی این که از سنین پیش از دبستان به او یاد بدهید که چگونه در این محیط با تعداد زیاد رویدادها تمرکز و خودکنترلی داشته باشد. غرق در فضای به وجود آمده توسط این پارادایم نشود و سوار بر جریان ها بشود. این شایستگی باید به جایی برسد که این فرد بتواند چشم اندازسازی کند؛ یعنی در این دریای مواج اگر نتواند سوسوهای راه اصلی را تشخیص بدهد، گم خواهد شد و این یک اصل است.
تولید محتوا برای ایجاد تفکر انتقادی در دانشآموزان
آنچه که ما اینجا از آن رونمایی میکنیم کتابهایی متفاوت است و باید این نوع نگاه و این نوع کتابها به وفور زیاد شود و محتوا در شبکههای مختلف و رسانه های اجتماعی جدید باید آماده شود. باید این محتواها به گونهای باشد که دانش آموز ما بتواند تشخیص دهد که چگونه به یک مستند ارائه شده اعتماد کند! بتواند بگوید که آیا یک روایت تاریخی را قبول بکند یا نه با تحقیق باید برود دنبالش. یک روایت تاریخی را می توان به گونههای مختلف روایت کرد که تفسیرهای مختلف خواهد داشت. پس قدرت تفسیر به دانش آموز دادن کاریست که باید انجام بشود.
این که آیا یک نظریهپرداز امروزی، هدفش توطئه است یا نه یک افشاگر است یا مشفق و دلسوز است؟ این را باید چگونه تشخیص بدهد؟ آیا می تواند حقیقت را از دروغ از زبان مدیران تشخیص بدهد؟ وقتی که اینگونه نباشد و نتواند تشخیص دهد و با این واقعیت رو به رو نشود که به هر حال در روایتها مطامع و اهدافی وجود دارد، همه را با یک چوب خواهد راند و به دنبال روایت صحیح هم نخواهد بود. آیا می تواند به یک نظریهی تازه اعلام شده اعتماد کند؟ آیا فرآیندهای نوپدید را قبول می کند؟ آن بحث مواجهه با فرآیندها کار نسل آینده است و آن ها هستند که باید بهره بگیرند. به هر حال رسیدن به شایستگیهایی که از آن یاد کردم در سیر تحولی که هر روز با آن رو به رو هستیم نیاز به تغییر ساختار دارد. نیاز به تغییر فرآیند دارد و نیاز به مقررات زدایی دارد.
آنچه که در پاسخ به چالش مطرح شده در ابتدای عرایضم بود در انتهای عرایضم هم همان را میگویم که ما باید ساختارها را فرو بریزیم. ما باید همسو با تغییراتی که انقلاب تحولی پارادایمی دارد به ما تحمیل می کند زیرساخت ایجاد کنیم.
خلاصه ای از فرمایشات جناب آقای دکتر مؤذن
با چه هدفی به دنبال سواد رسانهای میرویم؟
ضمن تشکر از اساتید و فرمایشاتی که عزیزان داشتند، چون سطح بحث بالا رفت و ما هم در عصر رسانه زندگی میکنیم و موجودات عصر رسانه، تنوعطلب هستند، من در بین صحبتها به ذهنم رسید که فضای بحث را کمی عوض کنیم. اجازه بدهید با یک شعر منکراتی بودار بحثمان را آغاز کنیم. «من از برای دیدن یارم به مکتب می روم / ورنه گیرم که ملا از منار افتاد و مرد».داریم به مکتب می رویم تا آن یار و دلدار را ببینیم. دیگر با درس و بحث و اینها خیلی کاری نداریم. این چه ربطی به سواد رسانهای دارد؟ در سواد رسانهای، یار من کیست و با چه هدفی داریم به مکتب می رویم و دنبال چه برنامهای هستیم؟
همهی ما اذعان داریم که رسانه یک تغییر جدی در جامعهی ما ایجاد کرده است و شکی در این نیست. تقریباً هر جایی که شما میروید صدا و فریاد چه کنم بالاست؛ که آقا چه کنیم رسانهها این جوری کردند، بچه ها این جوری شدند! نسل جدید با نسل گذشته یک تفاوتهایی دارد و ویژگیهای نسل جدید این است که خود انتخابگر شده و از بحثهای گذشتگان خیلی رنگ نمیگیرد. می خواهم بگویم در این داستان چه باید کرد؟
علت اصلی این تحول، داستان عصر دسترسی و نسل بندانگشتی است. یعنی افرادی که از طریق رسانه ها اطلاعات را خودشان می گیرند و نیازی به نسل گذشته و نهادهای قبلی برای انتقال اطلاعات به آن ها نیستند. خودبسندگی برای آنها ایجاد شده است. سؤال دارند جناب گوگل هست برایشان پاسخ می دهد. انواع و اقسام پاسخها را هم میدهد. رسانههای مختلف در اختیارش هستند تا پاسخ سؤالهای آنها را بدهد. به تعبیری آن چیزی که امروز ما بعضاً تحت عنوان فرزندسالاری یا دانش آموزسالاری از آن یاد می شود، ریشهاش در این است که به قول بیل گیتس: «اطلاعات در سرانگشتان افراد قرار گرفته است». افراد چندان احساس نیاز به نهادهای سنتی تربیت نمیکنند. بازیگر اصلی این فضا، رسانهها هستند. یعنی رسانهها هستند که در مقابل تربیت خانوادگی و تربیت مدرسهای و تربیت اجتماعی، تربیتی تحت عنوان تربیت رسانهای را به وجود آورده و برجسته کردهاند. مگر میشود در عصر رسانه زیست، مگر میشود در عصر اشباع اطلاعات زیست و رسانه را نشناخت؟
الان شرکتهای بزرگ و ابرسرمایهداری، رسانههای زیادی را هم در اختیار دارند. برای این که کالایشان را بفروشند با پروفسورها قرارداد میبندند و برنامههای آنچنانی تولید میکنند، تا با انواع و اقسام ترفندها، پول شما را از جیبتان بیرون بکشند. این ها حرف حوزهی علمیه قم و آموزش پرورش ایران و اینها نیست. این حرف کل دنیاست. رأی شما را این طرف و آن طرف میکنند. چه در دورهی اوباما، چه در دورهی ترامپ، اینها از فیسبوک و شرکتهای دیگر اطلاعات میگرفتند. با تحلیل متادیتایی که در رسانهها بود، میتوانستند بفهمند که در هر ایالت با چه عبارات و کلماتی صحبت کنند تا تأثیرش بیشتر باشد و بتوانند در آنجا حرف خودشان را به کرسی بنشانند.
یعنی در دنیا پول و رأی باید مدیریت شود. پول ملت را ازشان بگیریم و رأی ملت را هم مطابق میلمان بسازیم. پس یک مسئلهی جهانی به وجود می آید که ما چگونه در مقابل این فضای پر مغالطه و پر از تکنیکهای اقناعی، شهروند انسان مدرن را مجهز کنیم. لذا داستان تفکر انتقادی و سواد رسانهای قبل از اینکه در جامعهی ما متولد شود آن طرف آب متولد شد.
پس، از طرفی ما شهروند قرن بیست و یکم هستیم و در این قرن، در عصر رسانهها زندگی میکنیم. در نتیجه یک نیاز جهانی به دانشی داریم که به آن تفکر انتقادی یا سواد رسانهای میگویند. اما ما یک مسئلهای هم درون جامعهی خودمان داریم. ما یک شهروند ارزشی ایرانی هستیم. این هم مسئلهی دوم است.
انتخاب تعریف مناسب برای «سواد رسانه ای»
اجازه بدهید من مسئله اول را کمی کامل کنم. آنجا که میگوییم مسئلهی جهانی، تفکر انتقادی با سواد رسانهای، یک مقوله دارد یکی از آن چالشهایی که من میخواهم بپردازم ما راجع به سواد رسانهای در کشور داریم این است که سواد رسانهای را چگونه تعریف میکنیم؟ به زیبایی و هوشمندانه آقای دکتر امانی طرح فرمودند الان میشود شما سواد رسانهای را ذیل علوم ارتباطات تعریف کنید یا ذیل تفکر تعریف کنید. آن زمانی که از من دعوت کردند به آموزش و پرورش بروم، دیدم برنامهی سواد رسانهای ذیل گروه «تفکر» دارد تألیف می شود. گفتم این حالا درست است. صحبت ارتباطات نیست، تفکر است.
شما در کار رسانه با تکنیکهای اقناعی مواجه میشوید. با مغالطات متعددی مواجه میشوید. اصلا بخشی از تکنیکهای اقناعی که بخش مهمی از کار رسانه است ناظر به این است که با مغالطه طرف را فریب بدهید. اگر ما بیاییم یک تلفیقی بین تفکر انتقادی و تکنیکهای اقناعی و ویژگیهای رسانه ایجاد کنیم، یک کار درست و حسابی انجام دادهایم. یعنی وقتی که فرد نگاه میکند به یک پدیدهی رسانهای، سعی کند تکنیکهای اقناعی و مغالطات را بشناسد. سنسورهای حساسی داشته باشد در مورد تکنیکهای به کار رفته. اگر اینها را تشخیص داد، نوعی صیانت نسبت به پدیده های رسانهای برایش پیدا میشود. پس یک چالش بزرگمان در تعریف سواد رسانهای این است که کدام تعریف را مناسب جامعهی خودمان می دانیم. ضمن اینکه داشتن سواد اطلاعاتی و سایبری را هم نفی نمیکنیم و معتقدیم که در جای خودشان باید حضور داشته باشند.
سواد رسانه به عنوان مقدمهای برای دفاع از ارزشهای دینی
دوستانی که در سواد رسانهای کار کرده اند با سؤالات کلیدی سواد رسانه (media literacy key questions) که پنج مورد است، آشنا هستند. ما در صفحه 76 ام جلد دوم کتاب به آن اشاره کردهایم. در تمام دنیا که سواد رسانهای را مبتنی بر تفکر انتقادی طرح میکنند، این پنج سؤال مقبول است که سکوی پرش به دنیای سواد رسانهای است. شما باید از این نقطه سواد رسانهای را آغاز کنید: اول این که چه کسی این پیام را به وجود آورده؟ یعنی فرستندهشناسی کنید. جلد سوم این کتاب، مهندس مخفی، راجع به فرستندهشناسی است. دوم: در ارسال این پیام چه تکنیک خلاقانه ای به کار رفته است؟ یعنی تکنیکهای اقناعی را بشناسید که انشاءالله در جلد شش این مجموعه ما به آن خواهیم رسید. سؤال سوم این است که چگونه ممکن است افراد مختلف به شکل های مختلف این پیغام را متوجه بشوند؟
اما غرض من سؤال چهارم است: چه دیدگاه، ارزش ها و چه نوع سبک زندگی و چه مقاصدی در این پیام بیان شده و از آن حذف شده است؟ کلمهی ارزشها در اینجا بهکار رفته است؛ مثلاً یکی از پدیدههایی که در رسانه خیلی هم زیاد است، شکستن کلیشهی نقشهای جنسیتی است. حالا آیا ما فقط باید بگوییم که بله این پدیده وجود دارد، یا باید بگوییم اسلام نظرش راجع به نقشهای جنسیتی چیست؟ باید تعیین تکلیف کنیم. اگر اینجا مخاطب ما این سؤال را از ما کرد، آیا ما توان دفاع از دیدگاه اسلام را داریم؟ اصلاً شناخت درستی از دیدگاه اسلام داریم که دید اسلام راجع به نقشهای جنسیتی چیست؟ اگر داریم میتوانیم دفاع کنیم یا نه؟
لذا داستان سواد رسانهای مقدمهای میشود برای دفاع از ارزشهای دینی. رسانه آنقدر قوی است که اگر کسی بگوید میخواهم شما را از رسانه دور کنم و شما را در مقابل رسانه صیانت کنم، همین بلایی که الان سر طرح صیانت آمده است، سرش میآید. اصلاً جزئیات طرح هم معلوم نیست ولی همین که احساس میکنند یک سری محدودیتهایی قرار است ایجاد شود، همه مخالف میشوند.
رسانه آنقدر قوی است که کسی اگر بخواهد به مقابلهاش برود، رسانه با بولدوزر از روی او رد می شود. پس داستان، رسانهستیزی نبوده است، بلکه رسانهشناسی است. حالا در این فضا، با بهرهگیری از جذابیت رسانه این امکان برای ما وجود دارد که ما زیبایی های ارزشی خود را ترسیم کنیم. یک تهدیدی است که می تواند به فرصت تبدیل شود. لیموترشی است که می تواند به لیموناد تبدیل شود. شیرینش بکنیم و بخوریم. لذا با توجه سؤال کلیدی چهارم، سواد رسانهای ویترین خیلی خوبی برای دفاع از ارزشها است.
بیان یک مثال، باید هشیارانه فیلم نگاه کنیم!
کمی با روحانی این مجلس شوخی کنیم. فرض بفرمایید که حاج آقا پیش نماز مسجد محله ما هستند و ما پشت سرشان نماز میخوانیم. اگر بگویند حاج آقا اخیراً تجدید فراش کردهاند، یا نه اصلاً بگویند ازدواج کردند؛ میگوییم الحمدلله. اگر بگویند حاج آقا مجلس عروسیشان را مختلط برگزار کردند، خانم و آقا همه با هم تشریف داشتند، شما نسبت به حاج آقا یک جور دیگر نگاه میکنید یا خیر؟ حالا فکر کنید اینجا یک سکو بگذاریم و حاج آقا و خانمشون که بزک کرده هم هستند تشریف بیاورند بالا و همه خانم را میبینند. جلسه موسیقی و اینها هم داشته باشد! میگوییم که این کار به روحانیت نمیخورد. ولی همین صحنهای که من عرض کردم در مورد یکی از پیامبران الهی که لقب صدّیق دارد، لقب مخلَص دارد -این تعبیر در قرآن خیلی عجیب است-، به کار رفت. همهی ما هم دیدیم، هیچ احساس عجیبی هم به ما دست نداد. کجا بود؟
جناب یوزارسیف عروسیشان با خانمشان در فیلم یوسف پیامبر به همین شکل بود. چه کسی این فیلم را ساخته؟ آقای سلحشور که یکی از متدینترین سینماگران ما بود. داستان قرآنی هم ساخت. حالا اگر آقازاده به ما بگویند که ما میخواهیم عروسی مختلط داشته باشیم، برگردد بگوید پیغمبر خدا این جور عروسی گرفت و شما هم با لبخند داستان را می دیدید، چه جوابی بدهیم؟ آیا این جور بود یا نبود؟ آیا اینجور باشد غلط است یا نه؟ بالاخره تکلیف ما باید معلوم شود. در این عصر رسانه شتر سواری دولا دولا نمیشود کرد. یا باید بگوییم درست است یا غلط. اگر میگوییم درست است باید دفاع کنیم. اگر میگوییم اشکال دارد، باید جواب بدهیم. همین یک مثال که من از پاکترین پدیدهها و بهترین فیلمها و از صدا و سیما که نسبت به رسانههای دیگه خیلی خیلی بهتر است مثال زدم. در اینجا شما مسئله دارید، چه برسد به فضاهای دیگر.
تألیف مجموعه کتابهای سواد رسانهای
ما در این مجموعهای که سیزده جلد آن، خاص رسانه است، که الان سه جلدش آماده شده است، امیدواریم که یک مجموعه ی مرجع برای معلم های سواد رسانهای فراهم کنیم. آقای دکتر امانی خاطرشان هست اولین سالی که کتاب بیرون آمد یک چالش جدی آموزش و پرورش، آموزش معلم ها بود. معلم ها نمیدانستند که چه آموزشی باید بدهند چون چنین رشتهای تا آن زمان نبود.
این کتاب یک کتاب مادر است، سعی شده است که به گونهای نوشته شود، که اگر معلمی خواست بیاید درسهایی از این کتاب را انتخاب کند و آنها را تدریس کند، امکانش کاملا در فضای تدوین کتاب دیده شده است. انتهای جلد دوم من ساختار سواد رسانهای مطلوب این مجموعه را طرح کردم. اگر کسی آن را بفهمد این امکان برایش وجود دارد که گزینش کند، و آنها را به صورت یک مجموعه با آن رویکردی که روح حاکم بر آن نقد و بررسی هوشمندانهی پیام های رسانهای است، در بیاورد.
همچنین بخوانید: پنج تأثیر مهم یاد سیدالشهدا علیه السلام بر تربیت دینی - استاد کمن
پس یار ما که ما برای دیدن او به مکتب می رویم، «تربیت دینی» است و تعارف هم با کسی نداریم. و سواد رسانهای چون این پتانسیل را دارد، ما از این پتانسیل بسیار جالب و این جذابیت خیلی خوب و این نیاز عصر و زمانه میخواهیم استفاده کنیم و حرفهای خودمان را در این چهارچوب و این ادبیات بیان کنیم.
دیدگاه خود را بنویسید