واقعه عاشورا، که در دهم محرم سال ۶۱ هجری در کربلا رخ داد، یکی از دردناک‌ترین و تأثیرگذارترین رخدادهای تاریخ اسلام است. هنگامی که یزید بر تخت حکومت نشست، بر آن شد تا برای استوار کردن پایه‌های حکومتش، مخالفان خود را حذف کند. یکی از این افراد، امام حسین علیه‌السلام بودند که پس از دستور یزید بر کشتن ایشان در مدینه و مکه، سرانجام در کربلا و در روز عاشور ایشان را به شهادت رساند. در این روز، امام حسین، نوه پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، به همراه تعداد اندکی از یاران و اعضای خانواده‌اش، در برابر لشکر عظیم یزید بن معاویه، خلیفه اموی، ایستادگی کردند.

واقعه کربلا و شهادت امام حسین، فراتر از یک نبرد ساده، به نمادی از مبارزه حق علیه باطل تبدیل شد و تأثیری عمیق بر هویت شیعیان، فرهنگ اسلامی و حتی تحولات سیاسی منطقه گذاشت. در این مقاله، به بررسی ابعاد تاریخی واقعه عاشورا و نقش آن در شکل‌گیری تاریخ اسلام خواهیم پرداخت.

عصر اختناق، بعد از شهادت امام حسین در کربلا

واقعه عاشورا (در کوتاه مدت) ضربت خردکننده‌‌ای بر نهضت شیعه وارد ساخت، و با انعکاس خبر این حادثه در سراسر کشور اسلامی آن روز، به ویژه در عراق و حجاز، رعب و وحشت شدیدی بر محافل شیعه حکم فرما گشت، زیرا مسلم شد که یزید که آماده است تا حد کشتن امام حسین، فرزند پیامبر (که در همه جهان اسلام به عظمت و اعتبار و قداست شناخته شده بود) و اسیر کردن زنان و فرزندان او حکومت خود را استحکام بخشد، در راه تثبیت پایه‌های حکومت خویش از هیچ جنایتی دریغ نمی‌کند. 

واقعه کربلا

این رعب و وحشت، که آثارش در کوفه و مدینه نمایان گردیده بود، با بروز «فاجعه حره» و سرکوب شدید و بی‌رحمانه نهضت مردم مدینه توسط نیروهای یزید (ذی حجه سال 63) شدت یافت و اختناق شدید در منطقه نفوذ خاندان پیامبر به ویژه مدینه در حجاز، و کوفه در عراق، حاکم شد و شیعیان و پیروان امامان، که دشمنان بنی امیه به شمار می‌آمدند، دستخوش ضعف و سستی گردیدند و تشکل و انسجامشان از هم پاشید. امام سجاد با اشاره به این وضع ناگوار می‌فرمود: «در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند.»

از جمله نتایج واقعه کربلا در تاریخ اسلام به وجود آمدن شرایط سخت و تقیه شدید برای ائمه بعدی بود. «مسعودی»، مورخ نامدار، تصریح می‌کند که: «علی بن الحسین، امامت را به صورت مخفی و با تقیه‌ی شدید و در زمانی دشوار عهده‌دار گردید.»؛ امام صادق علیه‌السلام در ترسیم این وضع تلخ و اندوه‌لار می‌فرمود: «مردم پس از (شهادت) حسین بن علی علیه‌السلام در کربلا، برگشتند (از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند) جز سه نفر: ابوخالد کابلی، یحیی بن ام‌الطوین، و جبیر بن مطعم». سپس افرادی به آنان پیوستند و تعدادشان افزون گشت. «یحیی بن ام‌الطویل» به مسجد پیامبر در مدینه می‌رفت و خطاب به مردم می‌گفت: «ما مخالف و منکر شما (و راه و آیین شما) هستیم و میان ما و شما دشمنی و خشم و کینه‌ی آشکار و همیشگی هست... ».

این گونه موضع‌گیری صریح و آشکار در آن شرایط، تنها از معدود افراد جان بر کفی همچون «یحیی بن ام‌الطویل» ساخته بود که خود را برای تمام عواقب خطرناك آن آماده کرده بودند، به همین دلیل «حجاج بن یوسف» به جرم دوستی و پیروی یحیی از امیرمؤمنان علیه‌السلام دست‌ها و پاهای او را قطع کرد و وی را به شهادت رسانید.

رسوایی بنی امیه پس از واقعه کربلا

واقعه کربلا

از آن جا که بنی امیه به حکومت و سلطنت خود رنگ دینی می‌دادند و به نام اسلام و جانشینی پیامبر، بر جامعه اسلامی حکومت می‌کردند و با شیوه‌های گوناگون (مانند جعل حدیث، جذب شعرا و محدثان، تقویت فرقه‌های جبرگرا و...) جهت تثبیت موقعیت دینی خود در جامعه می‌کوشیدند، قیام و شهادت امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا بزرگ ترین ضربت را بر پیکر این حکومت وارد آورد و هیئت حاکمه وقت را رسوا ساخت؛ به ویژه آن که سپاه یزید در جریان واقعه عاشورا یک سلسله حرکات ناجوانمردانه همچون بستن آب به روی یاران امام حسین علیه‌السلام، کشتن کودکان، اسیر کردن زنان و کودکان خاندان پیامبر و امثال این ها انجام دادند که به رسوایی آنان کمک کرد و یزید به شدت مورد نفرت عمومی قرار گرفت، به طوری که «مجاهد»، یکی از شخصیت‌های آن روز، می‌گوید: «به خدا سوگند مردم عموماً یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفتند و از او روی گرداندند.»

یزید با آن که در آغاز پیروزی خود بسیار شادمان و مغرور بود، در اثر فشار افکار عمومی قافیه را باخته و گناه کشتن حسین بن علی(علیه السلام) را به گردن عُبیدالله بن زیاد (حاکم کوفه) افکند! مورخان می‌گویند: یزید پس از واقعه عاشورا به پاس خوش‌خدمتی عبیدالله بن زیاد او را به دمشق دعوت کرد و اموال فراوان و تحفه‌های بزرگ به او بخشید و او را نزد خود نشانید و مقام او را بالا برد و او را به حرم سرای خود نزد زنان خویش برد و ندیم خویش قرار داد... . اما چون فشار افکار عمومی اوج گرفت، با یک چرخش سریع، خود را تبرئه کرد و مسئولیت را به گردن عبیدالله افکند. یزید بیش از چهار سال پس از واقعه عاشورا زنده نماند، اما این ننگ و رسوایی را برای ابد برای خاندان بنی امیه به ارث گذاشت، به طوری که هرکدام از خلفای اموی بعدی که اندکی عقل و درایت داشتند، از تکرار کارهای یزید پرهیز می‌کردند.

به وجود آمدن قیام‌های متعدد پس از واقعه عاشورا

پس از واقعه عاشورا، قیام‌های متعددی در واکنش به ظلم امویان و به انگیزه خون‌خواهی امام حسین علیه‌السلام شکل گرفت. از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به قیام توابین، به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، و قیام مختار ثقفی اشاره کرد که هر دو با هدف انتقام از قاتلان کربلا و احیای عدالت اسلامی برپا شدند.

جنبش توابین

جنبش توابین، نخستین قیام مستقیم پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام در کوفه بود که توسط شیعیان پشیمانی شکل گرفت که از یاری امام در عاشورا بازمانده بودند و تصمیم گرفتند با انتقام از قاتلان او یا شهادت در این راه، گناه خود را جبران کنند. این جنبش به رهبری پنج تن، از جمله سلیمان بن صرد خزاعی، در سال ۶۱ هجری آغاز شد و پس از تجهیز برای جنگ در سال ۶۵ هجری، به سوی شام حرکت کرد، اما در «عین الورده» پس از سه روز نبرد با سپاه عبیدالله بن زیاد شکست خورد؛ سران آن به جز رفاعه بن شداد به شهادت رسیدند و بازماندگان به هواداران مختار در کوفه پیوستند.

قیام مختار

قیام مختار بن ابی عبید ثقفی در سال ۶۶ هجری در عراق با هدف انتقام از قاتلان امام حسین علیه‌السلام آغاز شد. مختار با مسلم بن عقیل همکاری کرد، اما پس از شهادت او توسط عبیدالله بن زیاد زندانی شد. او که پس از عاشورا آزاد شده و کوفه را ترک کرده بود، در سال ۶۴ هجری به کوفه بازگشت و با شعار «یا لثارات الحسین» و اعلام وابستگی دعوتش به محمد حنفیه، مردم را به خود جلب کرد. مختار پس از به قدرت رسیدن، قاتلان امام حسین علیه‌السلام را تعقیب و مجازات کرد، به‌طوری‌که گفته شده است در یک روز ۲۸۰ نفر از آن‌ها را کشت و خانه‌های سران جنایتکار فراری را ویران نمود.

انقراض بنی امیه

ظلم بی‌حد بنی‌امیه، به‌ویژه در واقعه عاشورا که اوج ستم بر خاندان پیامبر بود، خشم و نفرت مردم را برانگیخت. این نارضایتی عمومی، همراه با شعله‌ور شدن حس عدالت‌خواهی، زمینه را برای سرنگونی بنی‌امیه در سال ۱۳۲ هجری توسط عباسیان فراهم آورد. بنی‌عباس نیز با بهره‌گیری هوشمندانه از عاطفه دینی مردم نسبت به عاشورا و تکیه بر شعار انتقام خون امام حسین علیه‌السلام، توانستند حمایت گسترده‌ای به‌ویژه از شیعیان و مخالفان امویان کسب کنند و با استفاده از این احساسات، خود را به‌عنوان حامیان اهل بیت معرفی کرده و پیروز شوند. اما پس از به قدرت رسیدن، از این آرمان‌ها فاصله گرفتند و راه همان ستمگران پیشین را رفتند و با آزار و شهادت امامان علیهم‌السلام، نشان دادند که ادعای عدالت‌خواهی‌شان تنها ابزاری برای کسب قدرت بود.

باقی ماندن راه هدایت پس از شهادت امام حسین

واقعه کربلا

با وجود این که دشمنان تمام تلاش خود را برای از میان بردن حجت‌های خداوند و محور مقدس دین اسلام، انجام دادند، اما خداوند اجازه نمی‌دهد که راه هدایت بسته شود. همان طور که آیه «يُرِيدُونَ لِيُطفِـُواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفوَاهِهِم وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَو كَرِهَ ٱلكافِرُونَ»، نشان می‌دهد، راه هدایت پس از واقعه عاشورا نه تنها بسته نشد، بلکه نور الهی با قدرت بیشتری درخشید. خداوند به لطف خود، از شهادت امام حسین علیه‌السلام، غمی در دل مومنین قرار داد که تا زمان ظهور امام زمان خاموش نمی‌شود. و همین عزاداری و یاد سیدالشهدا، موجب زنده ماندن و ادامه‌ی حیات معنوی و فکری کتب تشیع شد.

ائمه علیهم‌السلام پس از این واقعه، از طرق مختلف سخنان خود را به گوش مردم رساندند، هر چند در شرایط سخت تقیه بودند و جان شیعیان همواره در خطر بود. واقعه عاشورا و ادامه راه هدایت اهل بیت علیهم‌السلام گواهی روشن بر این است که اگر این مسیر، مسیر حق نبود و اراده خداوند در حمایت از آن‌ها قرار نداشت، چه بسا در برابر دشمنی‌ها و ستم‌های بی‌امان از بین می‌رفت. این نهضت حسینی، با برکت خون شهدا، چنان نیرویی به مکتب تشیع بخشید که تا امروز، شیعیان را بیدار و استوار بر راه حق و امامت نگه داشته است. اراده الهی بر این بود که نور هدایت از خاندان اهل بیت هرگز خاموش نشود و این مسیر تا قیام مهدی موعود علیه‌السلام ادامه یابد. 

جمع‌بندی و نتیجه گیری

واقعه عاشورا نه تنها پایان راه هدایت نبود، بلکه با شهادت امام حسین علیه‌السلام و یارانش، نور الهی بیش از پیش درخشید و مکتب تشیع را جاودانه ساخت. این رخداد، با وجود فشارها و اختناق شدید بنی‌امیه، به منشأ بیداری، قیام‌ها و رسوایی ظالمان تبدیل شد و نشان داد که اراده خداوند بر تداوم مسیر حق و هدایت، شکست‌ناپذیر است. از دل این مصیبت، هویت شیعه تقویت یافت و راه اهل بیت علیهم‌السلام تا امروز و فردای ظهور امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه زنده و پویا باقی ماند.