در گذر زمان، با گسترش دامنه اسلام و مواجهه با مسائل نوظهور، نیاز به تبیین و استنباط احکام شرعی بیش از پیش احساس شد. از همان آغاز، فقها و عالمان دینی با تکیه بر منابع اصیل اسلامی، یعنی قرآن و سنت، به اجتهاد و استنباط احکام پرداختند. اما این مسیر همواره یکسان و بدون چالش نبوده است. در این میان، مذاهب فقهی گوناگونی شکل گرفت که هر یک با روش و مبانی خاص خود، به تبیین احکام شرعی همت گماشتند.
کانون فرهنگی بصائر با توجه به اهمیت این موضع و شبهات رایج در دوران حاضر به تدوین دوره آموزشی «اجتهاد و تقلید و جایگاه آن در دینداری» پرداخته است که به صورت آفلاین در اختیار علاقهمندان قرار دارد.
در این مقاله، سفری خواهیم داشت به تاریخچه اجتهاد و تقلید، از عصر صحابه تا ظهور مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت و مکتب فقهی شیعه. با بررسی تحولات و چالشهای این مسیر، به درک عمیقتری از نقش و جایگاه اجتهاد و تقلید در فقه اسلامی خواهیم رسید.
تاریخچه اجتهاد و تقلید
هرچند که فهم احکام صحیح از قرآن و سنت، در زمان حضور پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام مطرح بوده است؛ اما موضوع اجتهاد و تقلید برای عامه مسلمانان پس از شهادت رسول خدا و برای شیعیان بعد از غیبت کبری پررنگتر شد. در مقاله «اجتهاد و تقلید به چه معناست؟» به معنای لغوی و اصطلاحی اجتهاد و تقلید شاره شد، و همچنین به لزوم و نمونههایی از اجتهاد در عصر حضور ائمه علیهمالسلام پرداختیم.
صحابه بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و تابعین نیز بعد از صحابه مسائل شریعت را از احادیث نبوی برداشت میکردند. در عصر صحابه، چنان معمول بوده كه صاحبان فتوى را «قرّاء» مىگفتهاند که عالم به کتاب خدا و دلالتهای آن و احکام آن بوده اند.
چون آن عصر، انقضاء يافت و دور تابعان پيش آمد، اهل هر شهری از كسانى از صحابه كه در آن شهر بودند برای اهل آن شهر فتوا میدادند و مردم در اعمال خود، جز در مواردى نادر، از فتاوى صحابيان همشهرى خويش تجاوز نمىكردهاند. پس اهل مدينه در بيشتر امور بفتاوى عبد الله عمر نظر داشته و به آنها عمل میکردند و مردم كوفه از فتاوى عبدالله مسعود پيروى مىکردند و اهل مكّه فتاوى عبدالله عباس را مورد عمل قرار مىدادهاند و اهل مصر فتاوى عبدالله بن عمرو عاص را پيرو مىبوده و آنها را بكار مىبستهاند.
زمانی که به سبب آمیزش مسلمانان با دیگران، فروع زیاد شد و در گهرهای درخشان احادیث نبوی نص صریحی بر این فروع وجود نداشت، عدهای از علما به رای و استحسان دچار شدند و این گونه توجیه کردند که شریعت معقوله المعنی بوده و اصول محکمی دارد که از کتاب و سنت برداشت میگردد. آنها به بحث از علل احکام و ربط مسائل به یکدیگر میپرداختند و در مواردی که بر آن نصی نمییافتند از فتوای به رای رویگردان نبودند. اینان به اصحاب «رای و قیاس» مشهور شدند و در مقابل افرادی قرار گرفتند که فقط بر نصوص تکیه داشتند و به «اهل ظاهر» معروف بودند. بیشتر اهل عراق از «قیاسیون» و اکثر اهل حجاز از «اهل حدیث» بودند. به همین منوال است که سعید بن مسیب آنگاه که ربیعه بن عبدالرحمن از او دربارهی علت حکمی میپرسد، به وی این گونه پاسخ میدهند: تو عراقی هستی.
شاید اولین نفری که فکر عمل کردن بر اساس قیاس را داشت عمر بود. او در نامهای به ابوموسی اشعری میگوید: اشباه و امثال را بشناس و در این صورت کارها را به مشابه آن قیاس کن و به نزدیکترین آن به خداوند تبارک و تعالی و شبیه ترین آن به حق روی آور. با مراجعه به تاریخ میبینیم که سه خلیفهی اول در مواردی که نص خاص نمییافتند به مشورت میپرداختند و سپس برای شناخت حکم موضوع جدید به قیاس و اجتهاد به رای متوسل میشدند.
خلفای دولت اموی به امر تشریع اهمیت چندانی نمیدادند، مگر افراد اندکی مانند عمر بن عبدالعزیز. بنابراین، فقه جایگاهی مانند آنچه در دورهی خلافت عباسی داشت به دست نیاورد. آنها در جهت رسمی کردن فقه خود نیز تلاش نمیکردند. از میان علما نیز فقط عدهای بسیار اندک مانند زهر با بنیامیه در ارتباط بودند. در ضمن فقهای این عصر آثار مکتوبی را در فقه از خود بر جای نگذاشتند و این امر در عصر عباسی به وقوع پیوست.
بعد از فروپاشی دولت اموی و شروع عصر عباسی، خلفا به حمایت و تشویق علما و فقها پرداختند. در این زمان کتابهای زیادی از زبانهای خارجی به زبان عربی ترجمه شد. در این دوره مجتهدان برای پرداختن به تفقه و اجتهاد آزادتر بودند و به همین جهت بحثهای فقه اجتهادی گسترش و تکامل چشمگیری پیدا کرد. در این عصر، استنباط احکام و پایههای آن شکل گرفت و عالمان این حیطه به نام فقها شناخته شدند و مذاهب فقهی متعددی نیز شکل گرفت.
از میان مذاهب متعدد فقهی که تا این زمان شکل گرفته بود، تنها چهار مذهب به طور گسترده باقی ماند و سایر مذاهب دستخوش انقراض و نابودی شدند و به کلی از میان رفتند. مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت عبارت اند از مذهب: حنفى، مالكى، شافعى و حنبلى، كه تا امروز ميان جمهور اهل سنت پيرو دارد و به آنها عمل مىشود و اين مذاهب است كه تا كنون باقى مانده و بر ديگر مذاهب اهل سنّت، از قبيل مذهب سفيان ثورى در كوفه، و حسن بصرى در بصره، و اوزاعى در شام و اندلس، و ديگر بلاد، و ابن جرير طبرى و ابو ثور در بغداد، و داود ظاهرى در بسيارى از بلاد، و ...، غلبه يافته و آنها را از ميان برده است. همچنین تقلید منحصر به همین مذاهب گردید و تقلید از غیر این ها منسوخ شد و مردم باب اجتهاد را مسدود دانستند. در ادامه به معرفی کوتاهی از این چهار مذهب و همچنین جریان شیعی در کنار این جریان میپردازیم.
مذاهب فقهی اهل سنت
1. مذهب حنفى
قديمترين مذاهب چهارگانه، مذهب حنفى است. اين مذهب را امام ابوحنيفه، نعمان كوفى، كه بقول اصحّ در سال هشتاد به دنيا آمده و در سال يك صد و پنجاه در بغداد وفات يافته، احداث كرده است.
اين مذهب در كوفه، موطن امام، بوجود آمده آنگاه به ديگر بلاد عراق سرايت كرده و انتشار يافته است. اصحاب اين مذهب را، به واسطۀ اين كه «حديث» كمتر مىدانستند و كمتر به كار مىبستند و بيشتر به قياس استناد مىكردند و در قياس مهارت يافتهاند، به نام «اهل رأى» مىخواندهاند.
2. مذهب مالكى
اين مذهب به امام مالك پسر انس اصبحى كه، به قول اشهر، در سال نود و سه تولّد يافته و، به قول صحيح، به سال يك صد و هفتاد و نه در گذشته است نسبت دارد.
از ميان چهار مذهب، اين مذهب از لحاظ قدمت، دومين مذهب است. اصحاب اين مذهب را به نام «اهل حديث» مىخوانند. امام مالك علاوه بر مدارك استنباطى كه ديگران هم آنها را معتبر مىدانند مدركى ديگر را نيز براى استنباط احكام فقهى معتبر مىداند و اين مدرك عبارتست از «عمل اهل مدينه».
منابع اجتهاد مذهب مالكى عبارتاند از كتاب، سنت، اجماع اهل مدينه، مصالح مرسله (نوعى قياس)، قول صحابى غير مستند به رأى، و قياس منصوص العلة.
3. مذهب شافعى
اين مذهب به امام محمّد بن ادريس شافعى قرشى، كه در سال يك صد و پنجاه در غزّه متولّد گشته و در سال دويست و چهار در مصر وفات يافته است انتساب دارد.
شافعى در فهم و حفظ، آيتى بوده و اجتماع فضائل در وى بيش از همه كس بوده است. مذهب شافعى از لحاظ زمان، سيّمين مذهب از مذاهب چهارگانه است و اصحاب او را مانند اصحاب مالك «اهل حديث» مىخوانند بلكه اهل خراسان هنگامى كه بطور اطلاق مىگويند «اصحاب حديث» جز پيروان شافعى كسى را اراده ندارند شافعى از امام مالك، دانش فراگرفته پس از آن خود مذهبى خاص پديد آورده و مستقل گرديده است.
ابن خلدون گفته است: «شافعى پس از مالك به عراق رفته و با اصحاب امام ابوحنيفه ملاقات كرده و از آنان دانش گرفته و طريقۀ اهل حجاز را به طريقۀ اهل عراق ممزوج ساخته و خود مذهبى مخصوص به وجود آورده و در بسيارى از مسائل با مالك مخالف بوده است»
فقهای این گروه، كتاب، سنت، اجماع و قياس مستنبطة العلة را و نيز قياس تشبيه و تمثيل را به عنوان منابع اجتهاد پذيرفتهاند.
4. مذهب حنبلى
اين مذهب به امام احمد بن حنبل شيبانى، كه به سال يك صد و شصت و چهار در بغداد متولد شده و در سال دويست و چهل و يك در همان جا وفات يافته است، انتساب دارد. برخى گفتهاند: احمد حنبل در مرو تولّد يافته و در شيرخوارگى به بغداد برده شده است.
اين مذهب چهارمين مذهب از مذاهب چهارگانۀ اهل سنّت است. احمد از خواص اصحاب و شاگردان شافعى بوده، علم از او گرفته و هماره با وى مصاحبت مىداشته تا اين كه شافعى به مصر رفته است. مذهب حنبلى در بغداد پديد آمده و از آنجا به ديگر بلاد راه يافته و در آن بلاد شيوع يافته ليكن نه به اندازۀ شيوع مذاهب ديگر.
ابن فرحون در كتاب «الدّيباج» گفته است: «و امّا مذهب احمد بن حنبل در بغداد ظاهر گشته پس از آن در بسيارى از شهرهاى شام انتشار يافته و هم اكنون (يعنى قرن هشتم) رو به ضعف نهاده است.»
ابن خلدون گفته است: «و امّا احمد بن حنبل چون مذهبش از اجتهاد به دور است و در استفاده از روايات و اخبار و معاضدت آنها با يكديگر اصالت و رسوخ دارد پيروانش كم مىباشند و بيشتر ايشان در شام و عراق هستند و اين پيروان از همه مردم، سنّت و روايت حديث را بيشتر حفظ دارند»
منابع اجتهاد در این مذهب عبارت است از: كتاب، سنّت، قياس منصوص العله و نيز قياس تشبيه و تمثيل (در صورت ضرورت) و فتاوى صحابه (در صورتى كه مخالف با كتاب و سنت و حتى، مخالف حديث مرسل و ضعيف نباشد).
اجتهاد در مذهب شیعه
تا این جا به روند شکلگیری و برخی از مبانی اهل سنت برای استنباط احکام فقهی پرداخته شد. در مقابل این جریان، جریان شیعه که قول و فعل امامان معصوم را همانند قول و فعل پیامبر اکرم، حجت میدانند، با مراجعه به ائمه علیهمالسلام در مسائل فقهی، از جزئیات احکام آگاه میشدند. بدون شك، به واسطه روايات زيادى كه از ائمه اطهار در موضوعات و مسائل مختلف وارد شده است، فقه شيعه بسى غنىتر شده است و نياز به تلاشهاى اجتهادى كمتر گرديده است. در عين حال شيعه خود را از تفقه و اجتهاد بىنياز نمىدانسته است و ائمه اطهار مخصوصاً دستور تلاش اجتهادمآبانه به برجستگان از اصحاب خود مىدادهاند. اين جمله در كتب معتبر از ائمه اطهار علیهمالسلام روايت شده است:
«عَلَيْنا اِلْقاءُ الْاُصولِ وَ عَلَيْكُمْ اَنْ تَفَرَّعوا»
«بر ماست كه قواعد و كليات را بيان كنيم و بر شماست كه آن قواعد و كليات را بر فروع و جزئيات تطبيق دهيد.»
با شروع عصر غیبت، به جهت عدم دسترسی به حجت خدا و دوری از دوران صدور آیات و روایات، سوالات و ابهامات بسیاری در مسائل فقهی ایجاد شده که در عصر حضور مطرح نبوده است. این امر باعث شده استخراج احکام از منابع آن و پاسخگویی به سوالات تازه، نیازمند تفقه افزونتری باشد. البته باید این نکته را متذکر شویم که اجتهاد در این عصر، همانند اجتهاد در عصر حضور، از جهت منابع و چهارچوبهای آن مانند باطل بودن تمسک به رای و قیاس یکسان است.
زمانی که از فقه و اجتهاد در شیعه سخن به میان میآید، دو دیدگاه اصولی و اخباری در این زمینه مطرح است. در هر دو دیدگاه قرآن و سنت به عنوان منبع اصلی دریافت احکام است، اما در مبانی تفاوتهایی دارند. با وجود این اختلافات شاید اشتراکات زیادی را هم بتوان در میان علمای مدافع هر دیدگاه پیدا کرد.
در دیدگاه اصولی راه استدلالات عقلی برای فهم احکام باز است. در میان این علما بعضا حجت خبر واحد را قبول ندارند و سختگیری بیشتری در پذیرش احادیث به ویژه از نظر سندی دارند. در مقابل اخباریها عمل به روایات را راه درست رسیدن به علم دانسته و اجتهادی که ظن آور باشد را حجت نمیدانند. همچنین اخباریون اجماع را از منابع احکام نمیدانند. شاید یکی از مهمترین دلایل شکلگیری و قوت گرفتن دیدگاه اخباری در برههای خاص از تاریخ ترس عدهای از علما از فراموش شدن میراث حدیثی شیعه و از بین رفتن آن و همچنین دخول اصول اهل سنت به فقه شیعه باشد.
بحث از اشتراکات و اختلافات اصولیان و اخباریان بحث مفصلی است که هدف این مقاله نیست. به ویژه آن که همهی اصولیان و همهی اخباریان دیدگاهها و نظرات کاملا یکسانی نداشتهاند. اما باید بدانیم که تمامی فقهای شیعه اعم از اخباری و اصولی، برای استخراج اجکام شرعی، اجتهاد و تفقه میکرده و میکنند، زیرا بدون تفقه و اجتهاد، فهم متشابهات اخبار، معاریض کلام اهل بیت علیهمالسلام، لح القول، تقیه و رفع اختلاف روایات غیر ممکن است. شواهد متعددی از اجتهادات علمای اخباری موجود است که نشان میدهد ایشان نیز صرفا ناقل حدیث نبوده، در مقام فهم احکام دین چارهای جز تفقه و اجتهاد برای استخراج احکام دین نداشته اند.
مخالفت جدی ائمه علیهمالسلام با قیاس و رای
ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق علیه السلام پیوسته بیاعتبار بودن قیاس را به ابوحنیفه یادآور میشد. روزی به او فرمودند: کدام یک از این دو در نزد خداوند تبارک و تعالی بزرگ تر است، قتل نفسی که خداوند آن را حرام شمرده یا زنا؟ ابوحنیفه گفت: قتل. امام صادق علیه السلام پرسیدند: پس چرا خداوند در قتل دو شاهد و در زنا چهار شاهد را میپذیرد؟ ابوحنیفه سردرگم و مشوش ماند و ندانست چگونه پاسخ دهد. آنگاه امام صادق علیه السلام پرسیدند: از روزه و نماز کدام یک درنزد خداوند برتر و بزرگتر است؟ ابوحنیفه گفت: نماز. امام صادق علیه السلام پرسیدند: پس چرا زنان در ایام حیض باید قضای روزه را به جا آورند، ولی نباید قضای نماز را به جا آورند؟
آنگاه امام علیه السلام فرمودند: ای بندهی خدا، از خدا پروا کن و از قیاس بپرهیز. فردای قیامت، ما و شما در برابر خداوند تبارک و تعالی حاضر می شویم. حجت ما این است که میگوییم خداوند تبارک و تعالی و پیامبر او صلیاللهعلیهوآله این گونه فرموده است، اما تو و یارانت میگویید: ما قیاس کردیم و این گونه دیدیم. خداوند هرگونه بخواهد در مورد ما و شما عمل میکند. اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود؛ زمانی که خداوند بلندمرتبه او را به سجده بر آدم امر کرد گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از خاک آفریدهای.
دوره آموزشی اجتهاد و تقلید و جایگاه آن در دینداری
در کوران چالشهای فکری و عملی عصر حاضر، که پیچیدگیهای زندگی مدرن، پرسشهای نوینی را در عرصه دینداری مطرح میکند، ضرورت بازخوانی و فهم ژرف از مبانی فقهی بیش از پیش احساس میشود. دوره آموزشی «اجتهاد و تقلید و جایگاه آن در دینداری» فرصتی مغتنم برای نیل به این مهم است. این دوره با کاوش در سیر تاریخی، مبانی و اصول اجتهاد و تقلید، مخاطبان را در مسیر دستیابی به دینداری آگاهانه و مستدل همراهی میکند. شرکتکنندگان در این دوره، با تجهیز به دانش و بینش لازم، خواهند توانست به آگاهی و دانش لازم در این زمینه دست یابند چرا که خود علت نیاز به اجتهاد و تقلید در دینداری، تقلیدی نیست و هر کس باید با تحقیق و بررسی از وجه نیاز به آن در بندگی خدا آگاه باشد.
برای اطلاع بیشتر از مباحث این دورهی آموزشی آفلاین و ثبت نام به لینک زیر مراجعه کنید:
خلاصه و جمعبندی
تاریخچه اجتهاد و تقلید در اسلام، مسیری پر فراز و نشیب را طی کرده است. در عصر صحابه و تابعین، استنباط احکام از احادیث نبوی صورت میگرفت و در هر شهر، فتاوای صحابه همان منطقه مورد پیروی قرار میگرفت. با گسترش اسلام و ظهور مسائل جدید، مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) شکل گرفتند که هر یک با مبانی و روشهای خاص خود به استنباط احکام میپرداختند. در مقابل، شیعیان با مراجعه به ائمه معصوم احکام شرعی را فرا میگرفتند. ائمه علیهمالسلام ضمن تاکید بر مفهوم اجتهاد صحیح یعنی فهم صحیح از قرآن و روایات و ارجاع دادن شیعیان به اصحاب خاص خود در پرسشهای شرعی، به شدت با قیاس و رای در استنباط احکام مخالفت میکردند. در عصر غیبت، دو دیدگاه اصولی و اخباری در فقه شیعه شکل گرفت. با این حال، تمام فقهای شیعه، اعم از اخباری و اصولی، برای استخراج احکام شرعی، اجتهاد و تفقه میکردند.
منابع
- کتاب ادوار فقه، نوشته محمود شهابی
- کتاب اجتهاد و تقلید، نوشته سیدرضا هاشمی گلپایگانی
- کتاب منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، نوشته محمدابراهیم جناتی
- مقاله درآمدی بر تاریخ اجتهاد، نوشته محمدرضا توکلی و سیداحمد آقاحسینی
- مقاله ادوار اجتهاد مجله کیهان اندیشه، نوشته محمدابراهیم جناتی
دیدگاه خود را بنویسید