در بخش نخست این نوشتار، گفته شد که مربیان و معلمان دینی در مواجهه با شاگردان خویش معمولاً با پرسش های متعددی از سوی دانش آموزان روبرو میشوند. توجه به همین پرسش ها و منشأ ایجاد آن ها، ابزار خوبی برای یک مربی، جهت شناخت بهتر دانش آموز است. سپس به معرفی انواع جهل و انواع جاهلان پرداختیم و گفتیم که همواره سوال مولود علم است. پس از آن به انواع سوالات پرداخته و میزان اهمیت هر کدام را بیان کردیم. در ادامه به دنیای ذهنی افراد و تعریف جهان بینی و نقش آن در ایجاد سوال در ذهن افراد اشاره داشتیم. سپس به اثر ایجاد سوال در ذهن افراد و همچنین تفاوت میان علم و یقین و در نهایت به موضوع شناخت درست موقعیت ها و تنظیم ذهنیت هر فرد، نسبت به موقعیت هستی و نظام خلقت الهی و اثر همه این ها در پیدایش یک پرسش در ذهن افراد اشاره کردیم. در ادامه اکنون به راهکارهای کاربردی جهت پاسخگویی به سوالات دانش آموزان میپردازیم.
مراقبت و کنترل ورودی ها
جهت پیشگیری از ایجاد سوالات نامربوط در اذهان، میبایست ابتدا به کنترل ورودیهای خود و شاگردانمان - که تحت تأثیر ما هستند – بپردازیم تا اطلاعات ناقص و نادرست وارد ذهن نشود.
وقتی یک مربی اعتقادی، هنوز آن قدر تسلط ندارد که بتواند پاسخگوی پرسشهای شاگردانش باشد؛ باید کاری کند که لااقل، اطلاعات غلط هم به آن ها داده نشود. در این راستا، میبایست کنترل و فیلترکردن ورودیها را به آنان آموزش داد و آن ها را در این زمینه یاری کرد.
تذکر این نکته نیز به دانش آموزان ضروری است که او هرگز نباید به این باور رایج مشهور - که میگویند: «باید همهی سخنان را شنید»؛ توجه کند. چون هم مبنای این سخن درست نیست و هم شنیدن سخنان همه، عقلاً محال است و چنین برداشتی از بعضی آیات و احادیث، کاملا نادرست است.
بیشتر کسانی که چنین حرفی میزنند این آیه را مطرح میکنند که میفرماید:
«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17 و 18)
«پس بندگانم را بشارت ده همان کسانی که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند.»
نکته نخست: در مورد این آیه آن است که شنیدن همهی سخنان، چنان که گروهی از ظاهر این آیه برداشت میکنند؛ کار غیرممکنی است و خداوند هرگز، تکلیف مالایطاق (تکلیفی بیش از طاقت و توان شخص) به کسی نمیکند.
نکته دوم: دلیل این که منظور آیه، شنیدن همهی سخنان نیست این است که در آیات دیگر، خداوند بندگان را از شنیدن برخی از سخنان نهی فرموده است.
نکته سوم: واژه «القول» است که الف و لام دارد. معصوم علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: یعنی هنگامی که حدیثی برای شما نقل شد دقیقا همان را بیان کنید و چیزی کم و زیاد نکنید.
در میان احادیث نیز، روایتی که دستاویز کسانی است که میگویند باید همهی حرفها را شنید این فرمایش امیرمومنان علیهالسلام است که فرمود:
« لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَال » (غررالحکم، حدیث 10189)
«نگاه نکن چه کسی می گوید بلکه نگاه کن چه می گوید.»
در مورد این حدیث نیز، این توضیح لازم است که اگر چه در مقام تعلیم و تعلم و تربیت دینی، حتماً باید به یک فرد صادق و پرهیزکار مراجعه کرد؛ اما اگر کسی مطلبی را به عنوان نصحیت گفت، مثلا اگر یک فرد معتاد، فرد دیگری را نصیحت کرد که مبادا سراغ اعتیاد بروی که خانه خراب کن است. باید حرف حق او را پذیرفت، نه آن که چون گوینده فرد ناسالمی است سخنش را به خاطر گویندهی آن رد کرد.
البته علاوه بر توضیح فوق، در احادیث فراوان دیگری از گوش دادن به سخن هر گوینده ای اکیداً نهی شده است: مثلاً از مولای ما حضرت جوادالائمه علیهم السلام روایت شده که فرمودند:
«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ كَانَ اَلنَّاطِقُ عَنِ اَللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اَللَّهَ، وَ إِنْ كَانَ اَلنَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ»(تحف العقول، ص479)
«هر كس گوش به گفته سخنگويى دهد، در واقع او را پرستيده است. اگر [آن سخنگو] سخن از خدا بگويد، خدا را پرستيده، و اگر سخن از شيطان بگويد، شيطان را پرستيده است.»
واکسینه کردن اذهان
به علت وجود افکار انحرافی فراوان در آشفته بازار امروز، ضرورت دارد که والدین و مربیان دینی، فرزندان و شاگردان خود را پیش از آن که تحت تأثیر شبهات و القائات گمراه کننده قرار گیرند؛ با معارف ناب قرآن و اهل بیت علیهم السلام آشنا کنند تا قلب و ذهنشان در برابر هجمه ها آسیب پذیر نباشد.
در دنیای امروز، هزینههای سرسامآوری برای اطلاع رسانی میشود. حجم انبوه این هزینهها، دلالت بر اهمیت موضوع دارد. واضح است که اینترنت، ماهواره و شبکههای مجازی با انبوه اطلاعاتی که انتقال میدهند، جهت دلسوزی برای مردم و هدایت آنها به راه خداوند نیست و گردانندگان آن ها اهداف سودجویانهی خود را دنبال میکنند. پس باید جهت واکسینهسازی و پیشگیری، ابتدا ورودیها را مدیریت و کنترل کرد. آن گاه در مقام جواب به شبهات و سوال ها نیز، از دادن پاسخهای سست و نامربوط پرهیز کرد.
میبایست این آموزهی قرآنی را به شاگردان آموزش داد که از نشستن پای صحبت افرادی که شنیدن گفتارشان، موجب ایجاد درگیری ذهنی می شود پرهیز نمایند. قرآن فرموده است:
«وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا» (نساء/141)
«همانا خدا [اين فرمان را] در قرآن بر شما نازل كرده است كه چون بشنويد گروهى آيات خدا را مورد انكار و استهزا قرار مى دهند، با آنان ننشينيد تا در سخنى ديگر درآيند، [اگر بنشينيد] شما هم [در به دوش كشيدن بار گناه انكار و استهزا] مانند آنان خواهيد بود؛ يقيناً خدا همۀ منافقان و كافران را در دوزخ گرد خواهد آورد.»
طبق آیه فوق هرکس نسبت به ورودیهای ذهن خودش مسئول است. پس هر چیزی شایستهی دیدن و هر سخنی شایستهی شنیدن نیست. چنان که خداوند میفرماید:
«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» (اسراء/36)
«گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»
همان طور که در موقع غذا خوردن، هیچ غذایی را قبل از حصول اطمینان از سلامت آن نمیخوریم؛ نسبت به شنیدهها و چیزهایی که تماشا میکنیم نیز باید حساس باشیم. چنانکه خداوند میفرماید:
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»(عبس/24)
«انسان بايد به غذاى خويش بنگرد!»
معصومین علیهم السلام در تفسیر این آیه منظور از طعام را منحصر به غذای جسم ندانستهاند و فرمودهاند:
«عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ». (الکافی، ج1، ص49)
«علم وی است که باید ببیند از چه کسی آن را فرا میگیرد»
طبق این آیه و روایات ذیل آن و همچنین بر اساس حکم عقل باید مراقب ورودیها بود.
لذا نخستین راه حل آن است که مربی هم مراقب ورودیهای خودش باشد و هم نسبت به ورودیهای شاگردانش حساس باشد و خود او نباید با سخنان شبههافکن و سوالآفرین موجب ایجاد شبهه و سوال در ذهن مخاطبانش باشد تا مبادا یقین شاگردان به شک تبدیل شود.
مراحل پاسخگویی معلم دینی به پرسشها
پس از کنترل ورودیهای ذهن، باید به پاکسازی درون ذهن از شبهات قبلی اقدام کرد. در این مرحله لازم است ابتدا به سراغ سوالاتی که ذهن خود و مخاطبان را درگیر کرده رفت و تکلیف همهی شکیّات و شبهات را معلوم کرد و با یافتن پاسخهای محکم، غبار این شبهات را از آئینهی اذهان زدود.
برای این کار مربی اعتقادی میتواند از شاگردان بخواهد که هر پرسش خود را به محض ایجاد آن در ذهن، در دفتری یادداشت کنند. کم ترین فایده ی نوشتن سوال، جلوگیری از پرسه زدن مدام آن در ذهن است. سوالی که نوشته میشود دیگر برای او شبهه یا سوالی دیگر را تولید نمیکند.
هرگز نباید واکنش معلم دینی در مواجهه با پرسش های عجیب شاگردان، سرزنش و توبیخ باشد. مثلاً بگوید: «واااای این چه سوالی است؟!» در چنین صحنهای مربی تربیتی باید متوجه باشد که ذهن دانش آموز تا پاسخ سوالش را نیابد آرامش پیدا نمیکند. و سرزنش و منع از پرسش، موجب میشود که دانش آموز، آن سوال را از دیگری بپرسد. در نتیجه، مرحله نخست، عدم سرکوب شاگرد پرسشگر است.
اما در مرحله دوم باید فهمید که آیا این سؤال، پرسش خود اوست یا او فقط حامل سوال است؟ زیرا در بسیاری از اوقات، سوالی که پرسیده میشود، سوال خود فرد نیست و این سوال را دیگران برایش ایجاد کردهاند. در چنین حالتی، او با جواب اول قانع نمیشود و شروع به جدال و کنکاش میکند. لذا، باید در این مرحله تذکر داد که مسائل مبتلا به را بپرسند.
مرحله سوم، مصاحبه جهت کشف خاستگاه و چرایی مطرح شدن سوال است. یعنی باید از سوال کننده، پرسید؛ چه شد که این سوال برای شما مطرح شد؟ سپس باید از او پرسید، چه نکته ای ذهن او را رنج میدهد که این سوال را میپرسد؟ مثلاً اگر او میپرسد، چرا خدا یکی است؟ از او بپرسید، اگر خدا یکی نباشد چه مشکلی رخ میدهد؟ یا اگر پرسید چرا خدا عادل نیست؟ معلم بپرسد، اگر خدا عادل باشد چه فایده ای دارد؟
مرحله چهارم، القاء این مطلب است که اگر جواب بعضی از سوال ها را ندانیم هیچ اتفاقی نمیافتد. و اصولاً بر انسان لازم نیست که جواب همه ی سوالات را بداند. به عبارت دیگر، دانستن و ندانستن جواب بعضی از پرسش ها اهمیت چندانی ندارد. به عنوان مثال، اگر بپرسند، قبل از حضرت آدم علیه السلام چه کسانی روی زمین بودند؟ معلم تربیتی بپرسد اگر شما جواب این سوال را ندانی چه مشکلی رخ میدهد؟ و دانستن جواب آن به چه درد فرد میخورد.
البته یک تکنیک مهم پاسخگویی هم گفتن کلمهی "نمیدانم" است. این کلمه بسیار ارزشمند است، زیرا در بسیاری از اوقات که معلم دینی جواب را نمیداند، اگر از به کاربردن کلمهی نمیدانم اِبا کند؛ مجبور است که جواب را از پیش خود ببافد، که این کار آثار بسیار زیانباری به دنبال دارد.
نگاه مثبت مربی اعتقادی نسبت به پرسشگر
سوال، خوب و لازم است و باعث ایجاد تحرک میشود. آن کسی سوال دارد که پیگیر است. به عبارت دیگر فرد دغدغهمند مسئله دارد. این فرد وقتی سوال می پرسد کار پسندیده ای انجام میدهد پس باید به پرسش او با دیده مثبت نگریسته شود.
معلم دینی باید صبوری پیشه کند و با دیدن سوال، از منظر نگاه پرسشگر و با یادآوری اینکه قبلاً این پرسش، سوالِ منِ معلم هم بوده؛ با ملایمت و ملاطفت به سوال پاسخ دهد. مثلاً وقتی از او میپرسند؛ چرا وقتی من با امام زمان علیهالسلام صحبت میکنم، هیچ حسّی دریافت نمیکنم؟ معلم بگوید: این موضوع، برای ما هم بسیار پیش آمده است. حس و حال انسان در مناجات همیشه یکسان نیست. یا اگر گفته شود: حس میکنم امام زمان علیهالسلام وجود ندارد! به او بگوید: گاهی اوقات شیطان این وسوسه را برای ما هم ایجاد میکند، این تصور، چیز جدیدی نیست.
به عنوان نمونه، به این تجربه واقعی توجه بفرمایید: یکی از دانشآموزان مقطع متوسطه اول، از معلم پرسیده بود: انسان ها چگونه به دنیا میآیند؟ چگونه خلق میشوند؟ معلم، به او پاسخی مبهم داده بود. چند روز بعد، شاگرد پیش معلم آمده و گفته بود: واقعیت این است که من پاسخ این سوال را میدانستم. فقط میخواستم ببینم که شما چه میگویید. قبلاً یک بار این سوال را من از مادرم پرسیدم او به جای جواب، با من تندی کرد. من هم رفتم و از مستأجرمان این سوال را پرسیدم و او همه چیز را گفت!
نکته مهم اینجاست که اگر آن مادر با ملاطفت پاسخ فرزند را میداد، فرزندش به سمت شخص دیگری نمیرفت که چنین اتفاقی رخ بدهد. بنابراین رفتار معلم یا والدین در مواجهه با چنین سوالاتی باید این باشد که بگویند: الحمدلله که بچه من حتماً در حال پیشرفت است که سوال دارد.
وقتی واکنش معلم تربیتی یا والدین در مواجهه با سوال، توام با ملاطفت بود و با ملایمت به او گفتند: «این سوال تو سوال ما هم بود» همان ابتدا برای پرسشگر این آرامش خاطر را به وجود میآورد که این سوال من حتماً جواب دارد. پس از ایجاد آرامش روانی، می توان به شخص سوال کننده، کتاب یا سایتی که پرسش او را جواب داده، معرفی کرد یا او را به فرد دیگری که از پاسخ مطلع است، ارجاع داد.
مراجعه به خدا و ولی خدا
اما اگر او پاسخ سوال را از منابع مذکور نیافت، باید او را به سمت توسل، دعا و تضرع سوق داد.
البته این نقطه باید اولین نقطه و اولین راهکار حفظ شاگردان در مسیر دینداری باشد اما بنا بر اصلِ «با توکل زانوی اُشتُر ببند» این مرحله به عنوان حلقه آخر این مراحل، بیان شد. روشن است که اگر همه بیماریها با مراجعه به پزشک، دارو و درمان؛ دو سه روزه مداوا میشد؛ دیگر کسی دست به دعا برنمیداشت و در آن صورت، حال بندگی و خاکساری در برابر خدا برای کسی روی نمیداد.
زبان حال و مقال همیشگی بندگان حقیقی خداوند متعال به بیان قرآن، اظهار عجز و نیاز خویش در برابر پروردگار است چنان که میفرماید:
«قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ ...» (اعراف/188)
«بگو: من براى خود مالك هيچ سود و زيانى نيستم جز آن چه خدا خواسته است...»
تا جایی که خداوند، به پیامبر عظیم الشأنی که قرآن را بر قلب او نازل کرده است، می فرماید: «تا زمانی که من اجازه ندادم، تو حق قرآن خواندن را نداری.» همهی"یسألونک"های قرآن، نشانِ روشنی از بندگی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است. زیرا با این که او همهی پاسخها را میداند باز هم از خداوند میپرسد که من جواب این سوال ها را بدهم یا خیر؟!
معمولاً تصور غالب ما این است که وقتی موضوعی را دانستیم، قصه تمام است. در حالی که در باور توحیدی، این تازه شروع ماجراست و مسأله پس از آن اتفاق میافتد. و در این که جواب را کی، کجا، به چه کسی، چه مقدار و با چه کیفیتی باید بدهد؟ در اختیار فرد دانا نیست و باید تابع فرمان خداوند باشد.
اظهار هر مطلب که وقت اظهارش نیست یا در وقت اظهار آن، بیان آن موضوع به افراد نااهل کار حکیمانه ای نیست. ماهیت آدمی و هویت بنده، فقر است. به طور مثال خدای مهربان، آب را در دسترس ما قرار داده تا هر وقت تشنه شدیم از آن بنوشیم و عطشمان را رفع کنیم. اما آیا تا به حال پیش آمده که بعد از آب خوردن، از خداوند بخواهیم عطشمان را رفع کند؟! آیا توجه کردهایم که افراد زیادی بوده و هستند که فراوان آب میخوردند، اما باز هم تشنهاند.
سوال نیز همین گونه است. لازم است به شاگردان گوشزد کرد که افراد پس از رسیدن به سن تکلیف باید در هر کاری روی به سوی خدا بیاورند، گاهی خداوند از سر لطف حوادثی را در پیش روی بنده قرار میدهد، تا برای حل آن رو به درگاه او آورد. سوال نیز از همین جنس است. گاه سوالی در ذهن پیش میآید تا برای یافتن پاسخ آن، بنده، از خداوند درخواست کند و چه چیزی بهتر از اینکه یک سوال موجب تضرع انسان به پیشگاه حضرت حق جلّ و علی یا آستان ولیّ او بشود. بسیار پسندیده است که معلم مذهبی به شاگردانش تعلیم دهد که وقتی به حرم امام رضا علیهالسلام میروند، به آن حضرت عرض کنند: یا امام رضا! من چند تا سوال بیجواب هم در ذهنم دارم و یکی از حاجاتم گرفتن پاسخ آن ها از محضر شماست. مولای من! من باور دارم که شما صدای من را میشنوی و میتوانی به من پاسخ دهی.
در چنین حالتی باید این نکته را نیز به دانش آموزان گفت که اگر چنین کردند، قرار نیست بلافاصله یک صدای غیبی بیاید و سوالات آنها را پاسخ دهد؛ بلکه فرد بداند که کجا آرام میشود. زیرا چنان که گفته شد: یکی از عوارض داشتن شبهه و سوال این است که آرامش فرد را برهم میزند.
بدون تردید، اگر کسی میلیون ها سوال هم داشته باشد و به محضر امام زمان علیه السلام مشرف شود؛ اگر امام اراده کند؛ تمامی سوال هایش برطرف میشود. مگر غیر از این است که «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم/ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.»
بر اساس آیه «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» این آرامش قلبی که با ذکر خدا حاصل میشود، برای همه مواقع است. یکی از آن ها، مواقع داشتن سوال است.
وقتی فرد به این باور برسد که برای هر نیاز او -که یکی از آنها سوالات اوست- در محضر خدا و ولی او، پاسخ شایسته و حتی فوق انتظار او موجود است به آرامش خاطر میرسد. در این صورت دیگر فرزند یا شاگرد با داشتن سوال ناراحت نمیشود. چون راه حل را هم خودشان مشخص کردهاند:
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُون»
وقتی فرمودهاند: از ما بپرسید؛ منظور از جسم امام علیه السلام نیست. بلکه در انتهای بسیاری از زیارات ائمه علیهم السلام، به زائر خود دستور میدهند: «سَل حاجَتَكَ» یعنی حاجتت را بخواه
انسانها مکانیزم دریافت پاسخ را نمیدانند، ممکن است با روشن شدن فقط یک موضوع یا باور به تنها یک مطلب خاص، همه یا بسیاری از پرسشها از ذهن افراد رفع شوند. یا با خواندن یک کتاب، سوال هضم و حذف شود. اما در این شکی نیست که هم معلم و هم شاگرد نزد خدا و ولی او به آرامش میرسند.
در پایان این مطلب، توجه به این نکته شایسته است؛ همچنان که هنگام ابراز حاجات خود به خداوند، او را نمیبینیم؛ در عرض نیاز و بیان سوالات به امام زمان علیهالسلام نیز حکایت همان است. همان طور که در دعاهایمان همه حاجاتمان برآورده نمیشود؛ ممکن است جواب سوالاتمان را نیز از طریق دعا به دست نیاوریم. به همين دليل در روایت معصومین علیهم السلام فرمودهاند: وظیفه ی شما سوال پرسیدن از ماست اما ما وظیفه نداریم که به همه ی سوالات شما جواب بدهیم.
معلم تربیتی نیز هر سوال شاگرد را جواب نمیدهد. جواب دهنده تشخیص میدهد که الان باید جواب این سوال را بدهد یا خیر؟ یا همه ی جواب را بدهد یا خیر؟ یا اصلاً بر روی این سوال، سوال دیگری بار کند یا خیر؟ این موارد در حوزه و صلاحیّت تشخیص و مصلحت پاسخدهنده است. خداوند، حکیم است و به حکمت خویش، هر حاجتی را برآورده نمیکند و اصولاً از خدایی که فوراً همه حاجات را میدهد؛ باید ترسید! زیرا چه بسا آن حاجت به ضرر سائل باشد و او بعداً با زبان گلایه و شکایت بگوید: خدایا من از سر ناآگاهی چنین چیزی را خواستم تو که آگاه بودی؛ چرا دادی؟!
تجربه نیز ثابت کرده که بعضاً، وقتی به ائمه علیهم السلام حاجتی عرضه میشود و آن ها آن حاجت را روا نمیکنند؛ اصرار به طلب چنین حاجتی با هر وسیلهای مثل مراجعه به دعانویس و... ، گذشته از اینکه زشت و دور از ادب است، در صورت گرفتن آن حاجت، ممکن است خطراتی نیز به دنبال داشته باشد.
پرهیز از شتاب در رسیدن به پاسخ
وقتی شاگردی که سوال دارد به خداوند حکیم و امام زمان علیهالسلام یا منابع (متخصص، رسانه ها و مکتوبات) مراجعه کرد، باید از عجله کردن در یافتن پاسخ، پرهیز کند. اگر عجله و شتاب چاشنی کار شود، فرد را دچار آفت های مهمی میکند. پرسشگر، چه بعد از یک هفته به پاسخش برسد و چه بعد از یک ماه، باز هم پرسشهای دوم و سوم را خواهد داشت؛ چون همان طور که در مطالب گذشته اشاره شد، جنس و ماهیت آدمی فقر است. قرآن کریم میفرماید:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر/15)
اى مردم، شماييد كه به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى نياز و ستوده است.
بنابراین انسان به صورت ماهیتی پیوندی پیوسته با سوال، تقاضا و نیاز به درگاه خداوند متعال دارد. در نتیجه به دلیل این ویژگی و از سویی به سبب آفتهای شتابزدگی باید از عجلهکردن پرهیز نمود. از جمله آفاتهای عجله کردن عبارتند است از:
یأس و نا امیدی
یکی از آثار مهم بی تابی در یافتن جواب پرسش، نا امیدی و تلقی بی جواب بودن سوال است. دانشآموز چون عجله دارد با خود میگوید: چرا هیچ کس نیست که سوال مرا جواب دهد؟!
اگر از او در مورد زمان جستجوگری پرسیده شود؛ روشن میشود که کمتر از یک هفته یا کمتر از یک ماه است که در انتظار جواب است. در حالی که این نتیجه گیری باید پس یک یا دو سال به وجود میآمد. در مورد دعا کردن و حاجت خواهی نیز این مسئله صادق است. ممکن است بنابر حکمت خداوند، استجابت دعا و برآورده شدن حاجت، در زمان خاصی محقق شود. اصلا دعا در بستر زمان مستجاب میشود.
جوابسازی
یکی دیگر از آفات شتابزدگی، جواب ساختن به جای رسیدن به جواب است. شاگرد که سوال دارد، عجله هم دارد، یک جواب را برای خود صحیح قلمداد میکند؛ پس بعد از مدتی وقتی کسی در آن جواب، شبهه میکند، او دچار تشویش میشود. درحالی که اگر از ابتدا عجله نمیکرد و پاسخ نمیساخت، در مواجههی با شبهه دچار اضطراب نمیشد. آرامشهای سطحی همگی از این دسته هستند.
این به معنای این نیست که دانشآموز در هر جوابی، مراء داشته باشد بلکه باید در پاسخ فکر کند. معلم تربیتی نیز نباید به شاگرد خود فشار بیاورد که «جا افتاد؛ قبول کردی؟!» اگر چنین فشاری بیاورد؛ او، با خود میگوید: «احتمالاً پاسخ همین است، لابد من نمیفهمم!» معلم، باید پس از ارائه پاسخ، به او مهلت تفکر بدهد.
گم کردن محل پاسخ
گاه فرد به خاطر عجلهای که برای دریافت پاسخ دارد؛ در ذهن خود تعیین میکند که جواب این سوال را باید از چه طریقی به دست بیاورد. همین امر باعث میشود که محل دریافت جواب سوال را گم کند. مثلاً میگوید: حتماً فقط فلان معلم یا فلان سخنران باید پاسخ من را بدهد. مانند شخص فقیری که یکی از اقوامش نهایت ثروت را دارد و هر گاه از خدا طلب افزایش رزق میکند، ذهنش معطوف به این است که خدا از طریق همان فامیل ثروتمندش به او روزی برساند.
مکانیزم دستیابی به پاسخ سوال، عدم تعیین محل پاسخ و إلا و لابد کردن در مورد محل آن است. در حالی که او فرموده است:
«وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» (طلاق/2 و3)
«و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند، و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند»
پاکسازی حواشی سوال
در احادیث امر شده است که سوال نیکو بپرسیم.
«حُسْنُ السُؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ»
سوال نیکو پرسیدن نیمی از دانش است.
کسانی که تجربه یا اشراف به گفتگو و مناظره دارند در این زمینه میتوانند به شاگردان کمک مناسبی کنند. اگر فرزند یا شاگرد آمد و با حالت اعتراض سخنی را بیان کرد، مثلا پرسید: «آقا اگر خداوند وجود دارد زلزله چرا میآید؟! این همه مردم بیگناه، چرا باید بمیرند! اصلا فوتشدگان گنهکار به کنار، آن بچهی معصوم چه گناهی کرده است؟»
در پاسخگویی به این سوالاتی از این دست، معلم باید بتواند با آرامش، حواشی اعتراضی او را کنار بزند و مثلاً بگوید: «به گمانم پرسش تو این است که حوادث طبیعی مثل زلزله، چگونه با عدالت خداوند همخوانی دارد؟ درست است؟»
یا مثلاً وقتی پرسش میشود که:« آخوندها از خودشان به خدا دروغ میبندند و الکی موسیقی رو حرام میکنند؛ در حالی که اصلا خدا موسیقی را حرام نکرده است!»
برای زدودن حواشی این سوال، مثلاً باید پرسید: « آیا سوال تو این است که در کجای قرآن یا احادیث به حرمت موسیقی اشاره شده است؟»
در بسیاری از شبهات، این مشکل اساسی وجود دارد. فلذا معلم قبل از پاسخگویی باید هستهی سوال را بیرون بیاورد. البته یک راهکار دیگر که پیشتر ذکر شد نگارش سوال است. نوشتن سوال موجبات پاکسازی حواشی سوال را فراهم میکند. مربی، باید نیکو پرسیدن را نیز به شاگردان خود آموزش دهد.
گفتن نمیدانم
مربی تربیتی نباید از گفتن کلمهی نمیدانم هراسی داشته باشد. اگر حقیقتا نمیداند، بگوید: «نمیدانم اما میروم و مسأله را میپرسم و تحقیق میکنم و جواب را برای تو می آورم.» در مواقعی نیز باید بگوید: «نمیدانم» و سپس او را دعوت به تحقیق کند و بگوید: «شما خودت برو و دربارهی این موضوع تحقیق کن و پاسخ را به من هم بگو.»
به خصوص در مسائل فقهی و شرعی بسیار پیش میآید که معلم مورد سوال قرار میگیرد که جواب را نمیداند. در این صورت معلم نباید از به کار بردن کلمهی «نمیدانم» خودداری کند. گذشته از این، خوب است گاه حتی اگر مربی دینی بیشتر یا همه اوقات جواب همهی پرسش هایی که شاگرد از او میپرسد را میداند؛ باز هم به جهت اثرات تربیتیاش از واژهی نمیدانم استفاده کند.
کمترین فایده این کار آن است که شاگرد میفهمد، ندانستن غیرطبیعی نیست و آن که نسبت به همه علوم آگاهی کامل دارد خداوند متعال است که مرجع و محل اصلی یافتن پاسخ ها اوست. فایدهی دیگر این کار، آموزش عملیِ از پیش خود نساختن و نبافتن پاسخ نیز میباشد.
ثمرهی دیگر به کار بردن کلمهی «نمیدانم» توسط مربی اعتقادی، نهادینه شدن پرهیز از نسبت دادن چیزی به شرع مقدس از پیش خود؛ در ذهن شاگردان میشود. کمترین نتیجهی منفی عدم به کار گیری کلمهی «نمیدانم» توسط مربی دینی و دادن پاسخ سست به پرسشهای او، این است که در مواجهه با شبهات به کلی خود را باخته و دچار تزلزل شدید میشود.
خلاصه و جمعبندی
جهت پیشگیری از ایجاد سوالات نامربوط در اذهان، میبایست ابتدا به کنترل ورودی های خود و شاگردانمان بپردازیم تا اطلاعات ناقص و نادرست وارد ذهن نشود. برای این کار میبایست این آموزهی قرآنی را به شاگردان آموزش داد که از نشستن پای صحبت افرادی که شنیدن گفتارشان، موجب ایجاد درگیری ذهنی میشود پرهیز کنند.
در گام بعدی باید به پاکسازی درون ذهن از شبهات قبلی اقدام کرد؛ همچنین باید از شاگردان خواست که هر پرسش خود را به محض ایجاد آن در ذهن، در دفتری یادداشت کنند تا آرامش ذهنیشان به هم نریزد. هرگز نباید واکنش معلم در مواجهه با پرسشهای عجیب شاگردان، سرزنش و توبیخ باشد. باید فهمید که سؤال، پرسش خود دانش آموز است یا او فقط حامل سوال است.نکته ی سوم، کشف خاستگاه و چرایی مطرح شدن سوال است و مرحله چهارم، القاء این مطلب است که اگر جواب بعضی از سوال ها را ندانیم هیچ اتفاقی نمیافتد. همچنین راهنمایی آنان جهت مراجعه به منابع، سایت ها و یا افراد مطلع است.
گام بعدی که در واقع باید نخستین راه حل باشد، ارجاع دانش آموزان به خدا و ولی خداست. چون ماهیت آدمی و هویت بنده، فقر است و وقتی فرد به این باور برسد که برای هر نیاز او -که یکی از آنها سوالات اوست- در محضر خدا و ولی او، پاسخ شایسته و حتی فوق انتظار او موجود است به آرامش خاطر میرسد. در این صورت دیگر فرزند یا شاگرد با داشتن سوال ناراحت نمیشود. ممکن است جواب سوالاتمان را از طریق دعا هم به دست نیاوریم. اما باید بدانیم که وظیفه ی ما سوال پرسیدن از اهل بیت علیهم السلام است اما آن ها وظیفه ندارند که به همه ی سوالات ما جواب بدهند.
وقتی شاگردی که سوال دارد به خداوند حکیم و امام زمان علیهالسلام یا منابع (متخصص، رسانه ها و مکتوبات) مراجعه کرد، باید از عجله کردن در یافتن پاسخ، پرهیز کند. چون عجله و شتاب، فرد را دچار آفت های مهمی همچون یأس و ناامیدی، جوابسازی و گمکردن محل پاسخ میکند. و از آنجا که خوب سوال کردن نیمی از دانش است باید، هم این نکته را به شاگردان آموزش داد و هم در پاسخگویی به آن ها، ابتدا به پاک سازی حواشی سوالاتشان پرداخت و اگر معلم جواب را نمی دانست از گفتن کلمه ی نمی دانم هراس نداشته باشد.
دیدگاه خود را بنویسید