سوال این است: آیا کلاس درس همچنان مکان مقدسی است و هنوزهم درس نخواندن قبیح است؟
در زمان گذشته، پدر و مادرها برای درس فرزندانشان اهمیت ویژهای قائل بودند اما اکنون شاهد تحولی در این زمینه هستیم؛ درس و کلاس و معلم، به خصوص مربی دینی دیگر آن ارزش و تقدس گذشته را ندارد و حتی پدر و مادرها نیز اهتمام و توجه کمتری به درس فرزندان خود نشان میدهند. تا جایی که جریاناتی علیه مدرسه و کلاس شکل گرفته است که مدارس را خائن نشان میدهد! خائنی که جلوی پیشرفت بچهها را گرفته است!
در این راستا گفته میشود که کلاس درس فقط حفظ کردن کتاب را به دانشآموزان یاد داده است و نه مهارتهای زندگی را! مهارتهایی که بهوسیله آنها در این دنیای پیچیده، میتوانیم دوام آوریم. بسیاری از افراد هستند که تحصیلات بالایی ندارند اما مهارتهایی دارند که بوسیله آن توانستند به درآمدهای بالایی برسند و اصطلاحا «سری تو سرها درآورند». دنیای مدرن، برخلاف تفکر سنتی، به این نتیجه رسیده است که همه چیز فقط درس نیست، بلکه اگر کمی واقعبینانهتر به اطراف خود نگاه کنیم، خواهیم دید که خیلی چیزهای مهمتری هست که برای زندگی و بقاء لازم است.
بنابراین با این نگاه، بازار معلمی و تدریس و تربیت دینی مثل گذشته داغ نیست.
مقالهای تحت عنوان “Schools don’t prepare children for life” در سایت روزنامه گاردین (The Guardian) در این خصوص منتشر شده است. سایت گاردین، یک سایت روزنامه بریتانیایی است که از سال 1821 منتشر میشود. در این مقاله به همین موضوع اشاره دارد که:
«ما فقط به رباتهای آموزشدیده نیاز نداریم، بلکه به شهروندانی نیاز داریم که هم کد زدن بلد باشند و هم باز کردن لولهی توالت»!
در این مقاله عنوان شده است که هرچه فرد از دوران مدرسه دورتر میشود، کاستیهای مدرسه را بهتر درک میکند؛ مدارس فاقد آموزشهای عملی در زمینه مهارتهای زندگی هستند؛ برای مثال مدارس باید نحوه پر کردن اظهارنامه مالیاتی، آشپزی، روابط اجتماعی و... را آموزش دهد.
حال باید چه کرد؟ آیا باید درِ مدرسه و کلاس و درس و معلمی و آموزش را بست و تعطیل کرد؟
از سوی دیگر، اهمیت علم و علمآموزی قابل انکار نیست.
از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمودند:
... إِنْ اَلْعِلْمِ حَيَاةِ اَلْقُلُوبِ مِنْ اَلْجَهْلِ، وَ ضِيَاءُ اَلْأَبْصَارُ مِنْ اَلظُّلْمَةِ، وَ قُوَّةَ اَلْأَبْدَانِ مِنْ اَلضَّعْفَ... (امالی، شیخ طوسی، ج1، ص487)
همانا دانش، مایه حیات دلها از جهل، روشنى چشمها در تاريكى و توانايى بدنها در ناتوانى است.
همچنین امام صادق علیهالسلام فرمودند:
لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَى اَلشَّابَّ مِنْكُمْ إِلاَّ غَادِياً فِي حَالَيْنِ: إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً... (امالی، شیخ طوسی، ج1، ص303)
دوست ندارم كه جوانان شما را جز در دو حال ببينم: دانشمند و يا دانشآموز.
حال سوال این است که یک مربی دینی چگونه میتواند بین این موارد جمع کند؟ بین تمایل جامعه به مهارتآموزی و از سوی دیگر، اهمیت علمآموزی!
راهکارهای تدریس موفق برای مربی دینی
در جواب سوال بالا باید گفت که میتوان مدارس را به محیطی تبدیل کرد که این قبیل آموزشهای کاربردی و مهارتهای زندگی، در برنامهها نیز قرار بگیرد؛ البته نه اینکه صرفا بعنوان یک تیتر درسی آموزش داده شود؛ بلکه بعنوان پایه و ابزار مربیان دینی، قرار بگیرد و آموزش مهارتها در عمل انجام شود. برای توضیح بیشتر، در ادامهی مقاله، مهارتهای زندگی که سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است، را برمیشماریم و برخی از آنها را با مثالهای کاربردی بررسی میکنیم:
- مهارت تصمیمگیری
- مهارت حل مسئله
- مهارت تفکر خلاقانه
- مهارت تفکر نقادانه
- مهارت ارتباطی
- مهارت مدیریت رابطه
- مهارت خودآگاهی
- مهارت همدلی
- مهارت مدیریت احساسات
- مهارت مدیریت استرس
اما مثالهای کاربردی:
مهارت تفکر خلاقانه
تفکر خلاق آن است که فرد تلاش کند که ایدههای نوآورانه برای حل مسئله پیدا کند و از روشهای سنتی فاصله بگیرد.
برای مثال در درس احکام میتوان از این روش استفاده کرد:
معلم دینی میتواند برای درس احکام، کلمات مختلفی را که در درسهایشان بوده است، پای تخته بنویسد که در ظاهر به هم مرتبط نیستند، و از دانشآموزان بخواهد که با این کلمات، یک جمله خلاقانهی معنادار بسازند. هرچقدر جمله خندهدار تر باشد، دانشآموز امتیاز بیشتری میگیرد.
مثلا: رکعت، خون، نگاه، آفتاب، فلس، مخرج حروف، شک، طلوع آفتاب، احتیاط، احرام، آرایش و...
جمله نمونه دانشآموز: «رفتم لب دریا که یک ماهی فلسدار صید کنم و بخورم، اما دیدم ماهیها زیر خورشید دارند آفتاب میگیرند، بنابراین صرف نظر کردم و بهجاش یک رکعت نماز خواندم».
این جمله باید هم خلاقانه و خندهدار باشد، و هم واقعا حاوی یک «احکام صحیح» باشد. دانشآموزان دیگر میتوانند هم امتیاز دهند و هم نقد کنند، مثلا در جمله فوق حلال بودن ماهی فلس دار صحیح است، اما نماز یک رکعتی در طول روز نداریم!
بدین ترتیب خلاقیت دانشآموزان در ساخت جملههای صحیح افزایش مییابد.
مهارت تفکر نقادانه
تفکر نقاد یعنی فرد بتواند منطقی و بیطرف، به تحلیل، بررسی و ارزیابی مسائل بپردازد و به نتایج درست برسد.
بعنوان نمونه مربی اعتقادی در اثبات اینکه شایسته است خداوند انبیاء علیهمالسلام را برای سعادت بشر فرو بفرستد، میتواند بجای اینکه خود متکلم وحده باشد، پلههایی را همراه با دانشآموزان طی کند تا خودشان به نتیجه برسند و مسئله را کشف کنند. مثلا:
- آیا ما میتوانیم تنهایی و انفرادی زندگی کنیم؟
- چقدر طول میکشد تا یک نفر به تنهایی بتواند تمام نیازهای خود را برآورده کند؟
- حال که ما موجوداتی اجتماعی هستیم و نیاز به تعامل و تعاون داریم، به نظر شما چه مشکلاتی ممکن است در این تعامل پیش آید؟
- اگر در جایی، دو نفر منفعتهایشان باهم در تضاد باشد و مانع هم باشد، چه میشود؟ اصلا حق با کدامشان است؟
- چگونه میتوان این مشکلات را رفع کرد؟
- اگر نیاز به یک مرجع قانونی باشد، از کجا بدانیم که آن مرجع درست میگوید یا خیر؟
- بهترین مرجع قانونی، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
- و...
در این شیوه، معلم مرحله به مرحله، ابعاد گوناگون مسئله را با دانشآموزان بررسی میکند و به آنها فرصت کافی تحلیل و گفتگو میدهد تا اینکه با شیوه یادگیری اکتشافی، خود دانشآموزان یکی یکی به کشف مسائل بپردازند.
بدین ترتیب معلم دینی توانسته تفکر نقادانه دانشآموزان را برانگیزد.
مهارت خودآگاهی
مهارت خودآگاهی به معنای درک و شناخت صحیح از خود، احساسات، افکار، رفتارها و ارزشها میباشد. در این روش مربی دینی میتواند در ایجاد خودآگاهی دانشآموزان، کمک دهد: با انجام تستهای خودشناسی، یا ایجاد فعالیتهای متوع برای پیدا کردن استعدادها و... سپس این خودآگاهی را در درسهای خود هم وارد کند؛ یعنی مثلا معلم میتواند چند نمونه از اصحاب مختلف ائمه علیهمالسلام را مثال بزند و داستانهای آنها را بگوید که هرکدام از آنها به چه صورتی به امام خود یاری میرساندند؛ مثلا یک نفر با نشر علم و حدیث، یک نفر با یاری امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف در میدان نبرد و...
معلم پس از اینکه برای دانشآموزان روشن کرده که روشهای مختلفی برای یاری امام موجود است، میتواند از دانشآموزان بخواهد که بنویسند هر یک از آنها با توجه به شخصیت و علائق و استعدادهای خود، چگونه میتوانند به امام خود یاری برسانند؛ در این تکلیف دانشآموزان باید بتوانند راههای خلاقانه پیشنهاد دهند و علاوه بر مهارت خودآگاهی، مهارت تفکر خلاق را هم به کار گیرند.
راهکار ناکارآمدی نظام آموزشی
با ایجاد طرحدرسهایی که مبتنی بر بهکارگیری مهارتهای زندگی باشد، مشکل ناکارآمدی نظام آموزشی که این روزها در جامعه مطرح شده است، تا حدی کاهش مییابد. چرا که جامعه خواهان مهارتهای کاربردی است نه صرفا حفظ کردن کتابهای درسی. مربیان میتوانند این مهارتها را هم بهصورت درس و مهارتی مستقل آموزش دهند و هم بهصورت عملی در درسهای خود وارد کنند. این مهارتها در بسیاری از موارد میتوانند با هم همپوشانی داشته باشند و در تربیت دینی میتواند در یک موضوع خاص، چند مهارت مختلف را همزمان به کار برد. سپس مناسب است که این شیوه آموزشی را که معلمین اتخاذ کردهاند، به گوش خانوادهها برساند که رغبت بیشتری داشته باشند فرزندان خود را در این کلاس درس، بگذارند.
دیدگاه خود را بنویسید