ما در صحبتهای روزمره خود، گاهی دچار سوءتفاهم میشویم؛ چرا که منظور اصلی کلاممان، با برداشتهای دیگر، خلط میشود. بنابراین یک اصل مهم در گفتوگوهایمان وجود دارد: توضیحات ما باید هم جامع باشد، یعنی دربردارنده موضوع اصلی، و هم مانع باشد، یعنی از ورود هر چیزی که غیر از منظور اصلی ماست ممانعت کند.
در کلاس درس هم همینطور است؛ دانشآموزان در صورتی موضوع را خوب میفهمند که معلم بعد از تبیین موضوع، تمام جوانب مختلفی را که ممکن است با این موضوع خلط شود و باعث سوءتفاهم شود رفع کند. درواقع معلم، یک بار باید بگوید که موضوع «چیست و چگونه هست» و بیست بار باید بگوید که موضوع «چه چیزهایی نیست»؛ مثلا: من امروز میخواهم درمورد حجاب صحبت کنم اما:
- نه از جنبههای اجتماعی و سیاسی؛ نه از نگاه آیات و روایات؛ نه از دید تاریخی؛ نه به لحاظ کارکردهای خانوادگی و نتیجه آن در ازدواج، نه به لحاظ انتخاب نوع پوشش و نه...
- بلکه به لحاظ اثرهای فیزیولوژی آن در «نگاه مردان به زنان با حجاب» در جامعه مسلمان با رویکرد پزشکی.
در اینجا سوالی پیش میآید: یک فرد یا یک معلم، چقدر میتواند دید گسترده و متنوعی داشته باشد تا همه جوانب مسئله را از زاویه دید دانشآموز ببیند و جلوی اشتباهاتی که در ذهنش شکل گرفته را بگیرد؟ معلم برای این کار، احتیاج به کمک دارد و چه کمکی بهتر از خود دانشآموزان؟!
معلم باید برای جلوگیری از بدفهمی دانشآموزان، به آنها اجازه بدفهمی بدهد! یعنی بعد از شکل گرفتن اشتباه در ذهن دانشآموز، معلم با تشویق کردن او به صحبت، آن اشتباه را از ذهنش بیرون آورد و سپس در صدد رفعش برآید و بدین ترتیب در رفع اشتباهات موفق میشود.
لذا مرحله دوم آموزش که جلوگیری از ایجاد سوءتفاهم و بدفهمی است، به کمک خود دانشآموزان کامل میشود.
سیستم پاداش مغز و اشتباهات انسان
در مقاله “Guiding Students to Harness Mistakes for Learning” مطلبی از دکتر جودی ویلیس (Judy Willis) درمورد سیستم مغز در خطاها آورده شده است. دکتر جودی ویلیس متخصص مغز و اعصاب و فعال حوزه آموزش، ده کتاب و بیش از 200 مقاله در مورد بهکارگیری تحقیقات علوم اعصاب در راهبردهای تدریس کلاس درس نوشته است. او در این موضوع میگوید که «خطایی که معلم آن را در تکالیف، امتحانات یا مشارکتهای کلاسی، تشخیص میدهد ممکن است ناامید کننده باشد؛ اما با دادن بازخورد به موقع و فرصتهایی برای ایجاد حافظه دقیق، مغز، مسیرهای عصبیای که اطلاعات غلط در آن وجود دارد را تعویض می کند و از ایجاد اشتباه مشابه در دفعات بعد جلوگیری میکند.»
در خصوص چگونگی یادگیری از اشتباهات توسط مغز و بازخورد به موقع، در اینجا چند نکته خواهیم گفت:
۱. سیستم پاداش مغز: مغز ما سیستمی برای یادگیری از اشتباهات دارد. این سیستم شبیه به یک سیستم پاداش عمل میکند.
۲. هسته اکومبنس (Nucleus Accumbens) یا مرکز پاداش مغز: بخشی از مغز به نام هسته اکومبنس، که مرکز پاداش نیز نامیده میشود، در این فرآیند نقش دارد. این بخش، دوپامین را که یک ماده شیمیایی مرتبط با احساس لذت و انگیزه است، ذخیره میکند.
۳. پیش بینی و بازخورد: هربار که پیشبینی یا انتخاب میکنیم یا پاسخی میدهیم، هسته اکومبنس، دوپامین آزاد میکند. این آزاد شدن دوپامین به ما کمک میکند تا پیشبینیهای درست را به عنوان خاطره تثبیت کنیم و فرصتی برای اصلاح اشتباهات داشته باشیم.
اما در خصوص بازخورد گرفتن در برابر پاسخهای صحیح یا غلط:
۴. تقویت خاطرات با بازخورد مثبت: هنگامی که بازخورد به موقع مبنی بر اینکه پیشبینی (یا پاسخ، انتخاب و یا تصمیم) ما درست بوده است دریافت میکنیم، هسته اکومبنس، میزان بیشتری از دوپامین را به شبکه تثبیت حافظه در قشر پیشانی میفرستد. این افزایش دوپامین باعث ایجاد حس رضایت شده و شبکه خاطراتی که منجر به نتیجه درست شدهاند را تقویت میکند.
۵. یادگیری از خطا و اشتباهات: اما وقتی اشتباه میکنیم، میزان دوپامین کاهش مییابد. این کاهش دوپامین به عنوان سیگنالی برای مغز عمل میکند تا از اشتباهات مشابه در آینده جلوگیری کند. با دریافت بازخورد اصلاحی بهموقع پس از اشتباه، کاهش دوپامین، مغز را تحریک میکند تا مدارهای حافظه دقیقتری را برای جلوگیری از اشتباهات بعدی بسازد.
بنابراین، مغز ما از دوپامین به عنوان یک پاداش برای یادگیری از موفقیتها و شکستها استفاده میکند که در نهایت منجر به شکلگیری خاطرات قویتر و دقیقتر میشود.
به اشتباه انداختن: نه تنها اجازه اشتباه کردن بدهید، بلکه آنها را در موقعیت اشتباه کردن بیندازید!
من شکست نخوردهام؛ بلکه ده هزار راهی را پیدا کردهام که به نتیجه نمیرسد! (توماس ادیسون)
طبیعی است که معلم نمیخواهد کلاسی پر هرجومرج داشته باشد که اصطلاحا «نشود جمعش کرد»؛ اما اینجا منظور آن است که معلم شرایطی را ایجاد کند که دانشآموزان به گفتوگوی جمعی و تجزیه و تحلیل مسائل بپردازند و با بیان انواع نظرات درست و غلط و با راهنمایی معلم، نهایتا به جواب درست برسند.
بخش مهمی از یادگیری فراگیران، با همین اشتباه کردن حاصل میشود؛ چرا که با نترسیدن از شکست و اشتباه، همواره قوه فکر و خلاقیت خود را بهکار میگیرند، ایدهپردازی میکنند و در بحث ها شرکت میکنند.
امنیت دانشآموزان: چگونه فضای امن اشتباه کردن را برای دانشآموز فراهم کنیم؟
کسی که اشتباهی مرتکب نشده است، بدان معناست که چیز جدیدی را امتحان نکرده است. (آلبرت انیشتن)
رفتار چکشی، امنیت دانش آموز را میگیرد و دیگر هیچ کس جرأت اشتباه کردن ندارد! و نهایتا دانشآموزان با بیان نکردن مشکلات خود، دچار بدفهمیهای حل نشده میشوند و نه تنها خلاقیت آنها شکوفا نمیشود، بلکه اصل درس را هم به درستی درک نخواهند کرد.
ما در این جا به توضیح کارهایی که باید و کارهایی که نباید توسط معلم انجام شود، میپردازیم:
1. کارهایی که باید کرد: ایجاد حس امنیت
طبق مقاله مورد بحث، دانشآموزان ممکن است تصور کنند که اشتباهاتشان به معنای کمهوش بودنشان است و بزرگترین ترس بسیاری از دانشآموزان آن است که در برابر همکلاسیهایشان اشتباه کنند. در این راستا معلم اعتقادی میتواند:
- به دانشآموزان یادآوری کند که انسان پس از مواجهه با چالشها و اشتباهات، استقامت پیدا میکند.
- نمونههایی از افراد موفق که شکست خوردند را بیان کند.
- بحثهایی در کلاس مطرح کند که بیش از یک پاسخ دارند تا دانشآموزان بتوانند مشارکت کنند و دلایلشان را مطرح کنند و معلم در ارائه پاسخهای صحیح خود عجله نکند.
- به دانشآموزان توضیح دهد که یادگیری بیخطا و بدون تلاش، دستاوردها را بسیار محدود میکند و اگر میخواهند واقعا چیزی را یاد بگیرند، باید به خودششان فرصت اشتباه کردن در طول مسیر یادگیری را بدهند.
- به دانشآموزان کمک کند که اشتباهات را فرصت بداند نه شکست.
- معلم در راستای ایجاد امنیت دانش آموزان باید تلاش کند که حالت چهرهاش هنگام شنیدن اشتباه، تغییر نکند؛ کاملا شنونده باشد و اجازه دهد دانشآموز، صحبتش را تمام کند. همچنین از عبارات مثبت استفاده کند؛ مانند: این هم یک زاویه دید است. این هم میتواند نظری باشد که جای بسط و تبیین دارد و...
2. کارهایی که نباید کرد: برخورد چکشی!
نمونههایی از برخورد چکشی مانند: پوزخند، تغییر حالت چهره، عجله در جواب دادن به اشتباه دانشآموز و... میتواند تأثیر منفی بر دانشآموز داشته باشد. همچنین وقتی معلم از دانشآموز دیگر بخواهد اشتباهات دوستش را اصلاح کند، دانشآموز حس میکند در برابر دوستش کم آورده و سعی میکند اشتباهاتش را دیگر مطرح نکند. همچنین است کلماتی با بار منفی مانند: «اینجا رو خوب نفهمیدی، داری اشتباه میکنی، مسئله اینطوری نیست و...» و هرگونه تحقیر مانند: «اینو که دیگه همه میدونن!» و یا تحقیری که در چهره معلم نمایان شود.
نکته: البته هیچ یک از این قواعد، کلی نیست و هر معلم باید به اقتضای کلاسش، رفتار مناسب را انتخاب کند. مهم این است که این اصل کلی فراموش نشود: «هیچوقت امنیت را از دانشآموزان نگیرید!»
مشکلات کلاس درس: عدم تسلط معلم
اگر مربی دینی به اندازه کافی به بحث تسلط نداشته باشد، اشتباه دانشآموزان میتواند بسیار خطرناک باشد و موجب شبههافکنی شود. همچنین معلم اگر به فضای کلاس تسلط نداشته باشد، ممکن است هر اشتباهی باعث شود دانشآموزان یکدیگر را تحقیر و تمسخر کنند که برای کلاس درس بسیار نامطلوب است. جلوگیری از بروز این امور و مشکلات کلاس درس بهعهده معلم خواهد بود.
فرآیند یادگیری و اشتباهات دانش آموزان
من بیش از 9 هزار ضربه را در حرفهام از دست دادهام؛ حدود 300 بازی باختهام؛ 26 بار از من انتظار میرفت ضربه نهایی پیروزی را بزنم اما این فرصت را از دست دادم. من بارها و بارها و بارها در زندگیام شکست خوردهام و به همین دلیل است که پیروز شدهام! (مایکل جردن)
در این مقاله ما درمورد اشتباهات دانش آموزان صحبت کردیم و گفتیم بخشی از فرآیند یادگیری، بهواسطه همین اشتباهات و رفع اشتباهات صورت میگیرد؛ پس معلم باید فضای امنی را ایجاد کند که دانشآموز به راحتی، اشتباهاتش را بیان کند و نترسد. آنگاه معلم طی یک روند ملایم، به رفع این اشتباهات بپردازد.
دیدگاه خود را بنویسید